جدول جو
جدول جو

معنی برگچه - جستجوی لغت در جدول جو

برگچه
برگ کوچک، در علم زیست شناسی برگ گل
تصویری از برگچه
تصویر برگچه
فرهنگ فارسی عمید
برگچه(بَ چَ / چِ)
مصغر برگ. تقسیمات کوچکتر یک پهنۀ برگ را گویندکه ظاهراً نمای یک برگ اصلی را دارد، ولی با نداشتن زایدۀ انتهائی دمبرگ متمایز است. برگ کوچک. برگک.
لغت نامه دهخدا
برگچه
برگ کوچک
تصویری از برگچه
تصویر برگچه
فرهنگ لغت هوشیار
برگچه((بَ چِ))
تقسیمات کوچکتر یک پهنه برگ، برگک، برگ کوچک
تصویری از برگچه
تصویر برگچه
فرهنگ فارسی معین
برگچه
برگک، برگ کوچک
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برگه
تصویر برگه
برگ، برگ مانند، چیزی که شبیه برگ باشد، تکه های بریده شده از هلو یا زردآلو که آن ها را در آفتاب خشک کنند، نشانه و نمونۀ مال، تکه ای از اموال دزدیده شده که در نزد کسی پیدا شود، تکۀ کوچک کاغذ برای یادداشت، فیش
فرهنگ فارسی عمید
(بِرْ / بِ رِگِ)
لوئی. (1880- 1955 میلادی) مهندس و هوانورد فرانسوی که یکی از نخستین سازندگان هواپیما بوده است. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(بَ چَ / چِ)
برچخ. برچق. یک قسم از نیزه. (ناظم الاطباء). ژوبین. زوبین
لغت نامه دهخدا
(بَ چِ)
قسمتهای کوچک مادگی که به میوه مبدل شود. (فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
(بَ مَچَ)
دهی است از دهستان حومه بخش خمام شهرستان رشت. سکنۀ آن 1094 تن. آب آن از خمام رود از منشعبات سفیدرود و محصول آن برنج، ابریشم، توتون سیگار، صیفی و لبنیات است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(بَ گَ لَ)
دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. سکنۀ آن 215 تن و آب آن از چاه و قنات و محصول آن غلات و لبنیات است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(بَ گَ سَ / سِ)
پوشیده و پنهان و نهفته. (از برهان) (ناظم الاطباء). برگشه:
دی بسی کس ز شاه مدرسه خواست
ظاهر است این نهان و برگسه نیست.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(بِ چَ)
دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. سکنۀ آن 400 تن. آب آن از رود خانه کارون و محصول آن غلات و صیفی و سبزی است. ساکنان این ده از طایفۀ معاوی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(بَ چِ)
بر + چه، چگونه. به چه منوال:
برفت او و ما از پس اندر دمان
گذشتیم تا برچه گردد زمان.
فردوسی.
همی بود تا برچه گردد زمان
بدین آشکارا چه دارد نهان.
فردوسی.
لغت نامه دهخدا
(بَ گَ / گِ)
برگ کوچکی که در پای ساقۀ گل است. (لغات فرهنگستان). برگ خرد.
- دوبرگه، علفی است. (لغت محلی شوشتر، خطی).
لغت نامه دهخدا
تصویری از برگه
تصویر برگه
مانند برگ، تکه کاغذ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برچه
تصویر برچه
((بَ چَ))
نیزه کوچک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برگه
تصویر برگه
((بَ گِ))
مجازاً قطعه کاغذ یا مقوا برای نوشتن یادداشت، مدرک، میوه گوشتالوی هسته دار که هسته آن را بیرون آورده آن را خشک کنند، فرم (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برگه
تصویر برگه
فیش، ورق، صفحه
فرهنگ واژه فارسی سره
ورق، ورقه، تکه کاغذ، جواز، تاییدیه، سند، مدرک، فیش، برش میوه های خشک شده
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از توابع دهستان قره طغان بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی