جدول جو
جدول جو

معنی برگشلو - جستجوی لغت در جدول جو

برگشلو
(بَ گِ)
نام یکی از دهستان های ششگانه بخش حومه شهرستان ارومیه است، واز 59 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و قراء مهم آن عبارتند از: قریۀ امام زاده (مرکز دهستان) ، ایدیر، کوی تپه، دیگاله، بوینی یرغونلو، میارق، اسلاملو، بالدرلو، قطورلار، گمچی، کردلر، لله لی. سکنۀ آن 12620 تن. آب آن از چشمه سارها و رود خانه برگشلو (شهرچای) و بعضی دیه های آن از آب برف و باران، و محصول عمده آن غلات، سبزه، کشمش، توتون، حبوب، چغندرقند و محصول دامی است. نام این دهستان بنام رود خانه برگشلو (شهرچای) معروف گردیده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) ، در لهجۀ گیلکی، چوبی را گویند که پارچه ای ملون بر بالای آن بندند و در میدان نصب کنند برای آگاهی روستاییان از کشتی و آمدن به تماشا. (حاشیۀ معین بر برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برگشتن
تصویر برگشتن
برگردیدن، واپس آمدن، بازآمدن
واژگون شدن، سرنگون شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برگشته
تصویر برگشته
برگردیده، سرنگون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برگ نو
تصویر برگ نو
درختچه ای از تیرۀ زیتونیان، با برگ های درشت و بیضی شکل که همیشه سبز و گل هایش سفید و معطر است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برگ بو
تصویر برگ بو
غار، درختی بزرگ و تناور با گل های ریز و سفید و برگ های درشت و دراز شبیه برگ بید و طعم تلخ و خوش بو که در شام و برخی کشورهای دیگر می روید و می گویند تا هزار سال عمر می کند، میوۀ این گیاه به اندازۀ فندق با پوست نازک و سیاه رنگ و مغز چرب و خوش بو و زرد رنگ است و پس از کهنه شدن سرخ تیره می شود، برگ و پوست و میوۀ آن در طب به کار می رود، دهم، دهمست، دهمشت
فرهنگ فارسی عمید
(بَ گِ)
دهی است از دهستان حومه بخش سلماس شهرستان خوی. سکنۀ آن 240 تن. آب آن از رود خانه زولا و چشمه و محصول آن غلات و حبوب و بزرک است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) ، ارادۀ ایراد حجت کردن و بیاد نیاوردن آنرا. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بَ گِ نَ / نُو)
درختچه ایست که بزمستان خزان نکند و برگهای شکننده دارد. این درختچه در سواحل آستارا و جنگلهای ارسباران دیده میشود. (یادداشت دهخدا). درختچه ایست از تیره زیتونیان که برگهایش بیضوی و نسبهً طویل و دایمی است. گلهایش سفید و معطرند و در انتهای ساقه قرار دارند. درحدود 20 نوع از این گیاه شناخته شده که تعدادی از آنها در جنگلهای شمالی ایران و نواحی آستارا وجود دارند. این گیاه بعنوان درخت زینتی نیز کاشته میشود. مندارچه. نوار ابیض. یاسم. فغو. (فرهنگ فارسی معین) ، قی کردن. بالا آوردن. (فرهنگ لغات عامیانه). استفراغ کردن
لغت نامه دهخدا
گیاهی از تیره غارها جزو تیره های نزدیک به آلاله ها که بصورت درختچه میباشد و آن گیاهی است دو پایه. برگهایش منفرد کامل و کناره هایش کمی موج دار است. طول برگهایش تا 14 سانتیمتر و عرض تا 5، 4 سانتیمتر میرسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برگشتن
تصویر برگشتن
برگردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
درختچه ای از تیره زیتونیان که برگ هایش بیضوی و نسبه طویل و دایمی است. گلهایش سفید و معطرند و در انتهای ساقه قرار دارند. در حدود 20 گونه از این گیاه شناخته شده که تعدادی از آنها در جنگلهای شمالی ایران و نواحی آستارا وجود دارند. این گیاه بعنوان درخت زینتی نیز کاشته میشود مندارچه. نوار ابیض باسم فغو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برگشته
تصویر برگشته
((~. گَ تِ))
نابود شده، زیر و زبر شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برگشتن
تصویر برگشتن
((~. گَ تَ))
رجعت کردن، منصرف شدن، تغییر یافتن، واژگون شدن
فرهنگ فارسی معین
گیاهی از تیره غارها جزو تیره های نزدیک به آلاله ها که به صورت درختچه می باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برگشتن
تصویر برگشتن
يعود
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از برگشتن
تصویر برگشتن
Recoil, Revert, Undo
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برگشتن
تصویر برگشتن
reculer, revenir, annuler
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از برگشتن
تصویر برگشتن
cofnąć, wracać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از برگشتن
تصویر برگشتن
לסגת , לחזור , לבטל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از برگشتن
تصویر برگشتن
отскочить , возвращаться , отменять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برگشتن
تصویر برگشتن
پیچھے ہٹنا , واپس آنا , پلٹنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از برگشتن
تصویر برگشتن
পিছিয়ে যাওয়া , ফিরে আসা , প্রত্যাহার করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از برگشتن
تصویر برگشتن
kurudi nyuma, kurejea, kubadilisha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از برگشتن
تصویر برگشتن
geri çekilmek, geri dönmek, geri almak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از برگشتن
تصویر برگشتن
물러나다 , 돌아가다 , 되돌리다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از برگشتن
تصویر برگشتن
反動する , 戻る , 元に戻す
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از برگشتن
تصویر برگشتن
पीछे हटना , लौटना , पलटना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از برگشتن
تصویر برگشتن
відскочити , повертатися , скасувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از برگشتن
تصویر برگشتن
mundur, kembali, membatalkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از برگشتن
تصویر برگشتن
ถอย , กลับมา , ยกเลิก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از برگشتن
تصویر برگشتن
terugtrekken, terugkeren, ongedaan maken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از برگشتن
تصویر برگشتن
zurückziehen, zurückkehren, rückgängig machen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از برگشتن
تصویر برگشتن
retroceder, revertir, deshacer
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از برگشتن
تصویر برگشتن
indietreggiare, tornare, annullare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از برگشتن
تصویر برگشتن
recuar, reverter, desfazer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از برگشتن
تصویر برگشتن
后退 , 恢复 , 撤销
دیکشنری فارسی به چینی