برگشت بازگشت، رجوع، رجعت، در علم حسابداری آنچه از حساب برمی گردانند ادامه... بازگشت، رجوع، رجعت، در علم حسابداری آنچه از حساب برمی گردانند تصویر برگشت فرهنگ فارسی عمید
برگشت(لَ لَ فَ) بازگشت. رجعت. (ناظم الاطباء). رجوع. مراجعت. انقلاب. (یادداشت دهخدا). - برگشت کار، ادبار: این اتفاق علامت برگشت کار است. (یادداشت دهخدا). ادامه... بازگشت. رجعت. (ناظم الاطباء). رجوع. مراجعت. انقلاب. (یادداشت دهخدا). - برگشت کار، ادبار: این اتفاق علامت برگشت کار است. (یادداشت دهخدا). لغت نامه دهخدا
برگشت(بَ گَ / گُ) گیاهی که مانند موی آویزان و آشفته می روید. (ناظم الاطباء) ادامه... گیاهی که مانند موی آویزان و آشفته می روید. (ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا
برگشت((بَ گَ)) بازگشت، رجعت، آن چه از حساب برگردانند ادامه... بازگشت، رجعت، آن چه از حساب برگردانند تصویر برگشت فرهنگ فارسی معین
برگشت بازآیی، بازگشت، رجعت، عود، عودت، مراجعت، عدول، معطوف ادامه... بازآیی، بازگشت، رجعت، عود، عودت، مراجعت، عدول، معطوف فرهنگ واژه مترادف متضاد