جدول جو
جدول جو

معنی برگردانیدگی - جستجوی لغت در جدول جو

برگردانیدگی
(بَ گَ دَ / دِ)
حالت و چگونگی برگردانیده. انتقال. تغییر. تغییر وضع. واژگونی. (ناظم الاطباء) : غیر، دیگرگونی و برگردانیدگی. (از منتهی الارب). رجوع به برگردانیدن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برگردانیده
تصویر برگردانیده
واژگون شده، برگشت داده شده، واپس داده شده
فرهنگ فارسی عمید
(بَ گَ دَ / دِ)
برگشت داده. ردکرده. پس آورده. (فرهنگ فارسی معین). متکرّر. (از منتهی الارب) : مسحور، برگردانیده شده از حق. عکم، برگردانیده شدن از زیارت کسی. (از منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(مُ فَ دَ)
برگرداندن. رد کردن. (ناظم الاطباء). برگشت دادن. پس آوردن. (فرهنگ فارسی معین). اعاده کردن. اعاده دادن. رجعت دادن. ارجاع. عودت دادن. (یادداشت دهخدا). مراجعت دادن.
لغت نامه دهخدا
(بَ گَ دی دَ / دِ)
حرکت. رحلت. کوچ. (ناظم الاطباء). نقله. (ازمنتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
برگشت داده رد کرده پس آورده، وا پس برده باز پس برده، پشت و رو کرده واژگون شده
فرهنگ لغت هوشیار
برگشت دادن رد کردن پس آوردن، واپس بردن باز پس بردن، پشت و رو کردن واژگون کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برگردانیده
تصویر برگردانیده
((بَ گَ دِ))
برگشت داده، رد کرده، واپس برده، پشت و رو کرده، واژگون شده، ترجمه شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برگردانیدن
تصویر برگردانیدن
((بَ گَ دَ))
برگشت دادن، پشت و رو کردن، ترجمه کردن، بازپس بردن، مجازاً استفراغ کردن
فرهنگ فارسی معین