- برگرد
- پیرامون گرداگرد: برگرد ماه. توضیح لازم الاضافه است
معنی برگرد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بروجرد
صیاد، شکارچی
درجه ایست در آرتش بالاتر از سروان و پایین تر از سرهنگ دوم و علامت آن یک ستاره هشت پربزرگ است
واحد تقسی بندی مطالب کتاب، فصل
افسر ارتش بالاتر از سروان، یاور
بخشی از کتاب، فصل
رشوه، آنچه از پول و مانند آن به کسی می دهند تا کاری برخلاف وظیفۀ خود انجام دهد یا حق کسی را ضایع و باطل کند یا حکمی برخلاف حق و عدالت بدهد، رشوت، پاره، بلکفد، بلکفت
تباه و خراب بودن، ضایع
ترجمه
دارای بوی بد گندیده بوی متعفن
بدبخت
باز پس آمده مراجعت کرده، انتقال یافته (بحالی)، تغییر یافته مغیر، واژگون شده در غلطیده
مراجعت کردن، واپس آمدن، باز آمدن، عدول کردن
اسم برگردیدن برگشتن، باز پس آینده مراجعت کننده، انتقال یابنده (بحالی)، تغییر یابنده، واژگون شونده
برگشت داده رد کرده پس آورده، وا پس برده باز پس برده، پشت و رو کرده واژگون شده
برگشت دادن رد کردن پس آوردن، واپس بردن باز پس بردن، پشت و رو کردن واژگون کردن
اسم برگردانیدن برگردان، رد کننده برگشت دهنده، تغییر دهنده مغیر، واژگون کننده
برگردانیده
برگردانیدن
کاربن، کپیه
باز پس آینده، مراجعت کننده
باز پس آمده، تغییریافته، واژگون شده
واژگون شده، برگشت داده شده، واپس داده شده
رد کننده، برگشت دهنده، تغییر دهنده، واژگون کننده
پسوند متصل به واژه به معنای برگرداننده مثلاً نوار برگردان، ترجمه مثلاً برگردان فارسی کتاب، قسمتی از لباس که به بیرون تا می شود، در موسیقی قسمت تکرار شونده در یک آواز، در موسیقی گوشه ای در دستگاه شور، کاربن