جدول جو
جدول جو

معنی برگرد - جستجوی لغت در جدول جو

برگرد
پیرامون گرداگرد: برگرد ماه. توضیح لازم الاضافه است
تصویری از برگرد
تصویر برگرد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیگرد
تصویر بیگرد
(دخترانه)
بدون رقیب، کنایه از بسیار زیبا (نگارش کردی: بگهرد)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بروگرد
تصویر بروگرد
بروجرد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بشگرد
تصویر بشگرد
صیاد، شکارچی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرگرد
تصویر فرگرد
فصل
فرهنگ واژه فارسی سره
درجه ایست در آرتش بالاتر از سروان و پایین تر از سرهنگ دوم و علامت آن یک ستاره هشت پربزرگ است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرگرد
تصویر فرگرد
واحد تقسی بندی مطالب کتاب، فصل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرگرد
تصویر سرگرد
افسر ارتش بالاتر از سروان، یاور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرگرد
تصویر فرگرد
بخشی از کتاب، فصل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشگرد
تصویر بشگرد
((بِ گَ))
شکار، شکارگاه، شکاری، صیاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرگرد
تصویر سرگرد
((~. گُ))
افسری که درجه اش بالاتر از سروان و پایین تر از سرهنگ دوم است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرگرد
تصویر فرگرد
((فَ رْ گَ))
هر یک از فصول کتاب وندیداد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برگند
تصویر برگند
رشوه، آنچه از پول و مانند آن به کسی می دهند تا کاری برخلاف وظیفۀ خود انجام دهد یا حق کسی را ضایع و باطل کند یا حکمی برخلاف حق و عدالت بدهد، رشوت، پاره، بلکفد، بلکفت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بگرد
تصویر بگرد
تباه و خراب بودن، ضایع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برگرداننده
تصویر برگرداننده
مترجم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برگردان
تصویر برگردان
ترجمه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برگردیده بوی
تصویر برگردیده بوی
دارای بوی بد گندیده بوی متعفن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برگردیده بخت
تصویر برگردیده بخت
بدبخت
فرهنگ لغت هوشیار
باز پس آمده مراجعت کرده، انتقال یافته (بحالی)، تغییر یافته مغیر، واژگون شده در غلطیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برگردیدن
تصویر برگردیدن
مراجعت کردن، واپس آمدن، باز آمدن، عدول کردن
فرهنگ لغت هوشیار
اسم برگردیدن برگشتن، باز پس آینده مراجعت کننده، انتقال یابنده (بحالی)، تغییر یابنده، واژگون شونده
فرهنگ لغت هوشیار
برگشت داده رد کرده پس آورده، وا پس برده باز پس برده، پشت و رو کرده واژگون شده
فرهنگ لغت هوشیار
برگشت دادن رد کردن پس آوردن، واپس بردن باز پس بردن، پشت و رو کردن واژگون کردن
فرهنگ لغت هوشیار
اسم برگردانیدن برگردان، رد کننده برگشت دهنده، تغییر دهنده مغیر، واژگون کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برگردانده
تصویر برگردانده
برگردانیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برگرداندن
تصویر برگرداندن
برگردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برگردان
تصویر برگردان
کاربن، کپیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برگردنده
تصویر برگردنده
باز پس آینده، مراجعت کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برگردیده
تصویر برگردیده
باز پس آمده، تغییریافته، واژگون شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برگردانیده
تصویر برگردانیده
واژگون شده، برگشت داده شده، واپس داده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برگرداننده
تصویر برگرداننده
رد کننده، برگشت دهنده، تغییر دهنده، واژگون کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برگردان
تصویر برگردان
پسوند متصل به واژه به معنای برگرداننده مثلاً نوار برگردان، ترجمه مثلاً برگردان فارسی کتاب، قسمتی از لباس که به بیرون تا می شود، در موسیقی قسمت تکرار شونده در یک آواز، در موسیقی گوشه ای در دستگاه شور، کاربن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برگردیدن
تصویر برگردیدن
((~. گَ دَ))
مراجعت کردن، تغییر یافتن، واژگون شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برگردانیده
تصویر برگردانیده
((بَ گَ دِ))
برگشت داده، رد کرده، واپس برده، پشت و رو کرده، واژگون شده، ترجمه شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برگردانیدن
تصویر برگردانیدن
((بَ گَ دَ))
برگشت دادن، پشت و رو کردن، ترجمه کردن، بازپس بردن، مجازاً استفراغ کردن
فرهنگ فارسی معین