جدول جو
جدول جو

معنی برگت - جستجوی لغت در جدول جو

برگت(بَ گَ)
انجیر معابد، که نوعی گیاه است. (فرهنگ فارسی معین). لور. و رجوع به لور شود
لغت نامه دهخدا
برگت
انجیر معابد
تصویری از برگت
تصویر برگت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برگش
تصویر برگش
(پسرانه)
سینی، طبق (نگارش کردی: بهرگهش)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برگه
تصویر برگه
برگ، برگ مانند، چیزی که شبیه برگ باشد، تکه های بریده شده از هلو یا زردآلو که آن ها را در آفتاب خشک کنند، نشانه و نمونۀ مال، تکه ای از اموال دزدیده شده که در نزد کسی پیدا شود، تکۀ کوچک کاغذ برای یادداشت، فیش
فرهنگ فارسی عمید
نوشته ای که به موجب آن دریافت یا پرداخت پولی را به دیگری واگذار می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برگشت
تصویر برگشت
بازگشت، رجوع، رجعت، در علم حسابداری آنچه از حساب برمی گردانند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بروت
تصویر بروت
سبلت، سبیل، موی پشت لب مرد، موهایی که روی لب مرد می روید، برای مثال دشمن چو بینی ناتوان لاف از بروت خود مزن / مغزی ست در هر استخوان مردی ست در هر پیرهن (سعدی - ۱۷۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برکت
تصویر برکت
فراوانی، افزونی، بسیاری، خجسته بودن، مبارکی مثلاً به برکت زحمات شما کارمان زود به اتمام رسید، نعمت ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برگس
تصویر برگس
برگست، پناه بر خدا، حاشا، هرگز، معاذ اللّه، پرگست، پرگس، عیاذا بالله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برگست
تصویر برگست
پناه بر خدا، حاشا، هرگز، معاذ اللّه، پرگست، پرگس، عیاذا بالله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برگشت
تصویر برگشت
رجعت، انقلاب، بازگشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برکت
تصویر برکت
زیاد شدن، فراوانی، سعادت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برگه
تصویر برگه
مانند برگ، تکه کاغذ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برمت
تصویر برمت
شکوفه روفاندار (درخت مسواک) دیگ دیگ سنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برقت
تصویر برقت
باک بیم
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از متداولترین و مهمترین سازهای دوره های گذشته تاریخ ایران و عرب. در ساختمان این ساز و جنس چوب واوتار آن دقت فراوان میشده. و آن طنبور مانندی است کاسه بزرگ و دسته کوتاه عود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برات
تصویر برات
اعمال نیک و خیرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باگت
تصویر باگت
فرانسوی تراش شاخکی (جواهرات سلطنتی ایران)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بروت
تصویر بروت
سبیل، موی پشت لب مرد
فرهنگ لغت هوشیار
((بَ))
نوشته ای است که به موجب آن دریافت یا پرداخت پول را به دیگری واگذار کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برگشت
تصویر برگشت
((بَ گَ))
بازگشت، رجعت، آن چه از حساب برگردانند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برگه
تصویر برگه
((بَ گِ))
مجازاً قطعه کاغذ یا مقوا برای نوشتن یادداشت، مدرک، میوه گوشتالوی هسته دار که هسته آن را بیرون آورده آن را خشک کنند، فرم (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بروت
تصویر بروت
((بُ))
سبیل، مجازاً کبر و غرور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برکت
تصویر برکت
((بَ رَ کَ))
نمو کردن وافزودن، افزایش، یمن، خجستگی، نیکبختی، جمع برکات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باگت
تصویر باگت
((گِ))
نوعی نان باریک لوله ای شکل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برگشت
تصویر برگشت
انصراف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برگه
تصویر برگه
فیش، ورق، صفحه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برکت
تصویر برکت
Blessedness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برکت
تصویر برکت
благословение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برکت
تصویر برکت
Segen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از برکت
تصویر برکت
благословення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از برکت
تصویر برکت
błogosławieństwo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از برکت
تصویر برکت
福气
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از برکت
تصویر برکت
bênção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از برکت
تصویر برکت
benedizione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی