جدول جو
جدول جو

معنی برچسب - جستجوی لغت در جدول جو

برچسب
کاغذی که روی اجناس و کالاها می چسبانند و در آن نوع جنس و قیمت آن را تعیین می کنند، اتیکت، کنایه از تهمت، نسبت ناروا
فرهنگ فارسی عمید
برچسب
(بَ چَ)
تکۀ کاغذ که بر آن نوع جنس و محل ساخت و دیگر مشخصات نویسند یا چاپ کنند و روی شیشه ها و بطریها چسبانند. قطعۀ کاغذی که روی اجناس چسبانند تا معرف جنس و قیمت آنها باشد. اتیکت. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
برچسب
قطعه کاغذی که روی اجناس چسبانند تا معرف جنس وقیمت آنها باشد
تصویری از برچسب
تصویر برچسب
فرهنگ لغت هوشیار
برچسب
((بَ. چَ))
تکه ای کاغذ که بر آن نوع جنس ومحل ساخت و دیگر مشخصات را نوشته یا چاپ کنند و روی کالا چسبانند، اتیکت
فرهنگ فارسی معین
برچسب
اتیکت، انگ، نسبت ناروا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
برچسب
تعبیر خواب برچسب دیدن برچسب در خواب، علامت آن است که به دشمنی اجازه می دهید از اسرار خصوصی شما مطلع شود و از این امر رنج خواهید برد.
فرهنگ جامع تعبیر خواب

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برحسب
تصویر برحسب
بر طبق، برای مثال شکر خدا که از مدد بخت کارساز / بر حسب آرزوست همه کاروبار دوست ی سیر سپهر و دور قمر را چه اختیار / در گردشند برحسب اختیار دوست (حافظ - ۱۳۰)
فرهنگ فارسی عمید
(بِ چَ)
خلاف نچسب. که بچسبد. چسبنده. مثل: فلانی آدم بچسبی نیست. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بَ حَ)
مرکّب از: بر + حسب، موافق. بروفق.
- برحسب آرزو، مطابق و موافق آن:
شکر خدا که از مدد بخت کارساز
برحسب آرزوست همه کار و بار دوست.
حافظ.
- برحسب اتفاق، اتفاقاً. قضا را. (ناظم الاطباء)،
- برحسب دلخواه، یعنی بر وفق آرزوی دل. (آنندراج) :
شد آن فتح برحسب دلخواه نیز
زن و مردش آمد غلام و کنیز.
هاتفی (آنندراج)،
- برحسب ظاهر، ظاهراً
لغت نامه دهخدا
(سَ چَ)
کاغذی باریک که در یک جانب لعابی چسبنده دارد و نامه هارا لوله کرده بدان استوار کنند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از برحسب
تصویر برحسب
موافق، بروفق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برچسبانی
تصویر برچسبانی
اکتان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برحسب
تصویر برحسب
به فراخور
فرهنگ واژه فارسی سره
باندرول
فرهنگ واژه مترادف متضاد
براساس، برطبق، مطابق، موافق
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از برچسب زدن
تصویر برچسب زدن
Label, Tag
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برچسب زدن
تصویر برچسب زدن
étiqueter
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از برچسب زدن
تصویر برچسب زدن
ติดป้าย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از برچسب زدن
تصویر برچسب زدن
kuweka lebo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از برچسب زدن
تصویر برچسب زدن
etiketlemek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از برچسب زدن
تصویر برچسب زدن
라벨을 붙이다 , 태그를 붙이다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از برچسب زدن
تصویر برچسب زدن
ラベルを貼る , タグを付ける
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از برچسب زدن
تصویر برچسب زدن
לסמן , לתייג
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از برچسب زدن
تصویر برچسب زدن
लेबल लगाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از برچسب زدن
تصویر برچسب زدن
memberi label
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از برچسب زدن
تصویر برچسب زدن
kennzeichnen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از برچسب زدن
تصویر برچسب زدن
etiketteren, taggen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از برچسب زدن
تصویر برچسب زدن
etiquetar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از برچسب زدن
تصویر برچسب زدن
etichettare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از برچسب زدن
تصویر برچسب زدن
rotular, etiquetar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از برچسب زدن
تصویر برچسب زدن
标记
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از برچسب زدن
تصویر برچسب زدن
oznaczać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از برچسب زدن
تصویر برچسب زدن
позначати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از برچسب زدن
تصویر برچسب زدن
пометить , помечать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برچسب زدن
تصویر برچسب زدن
লেবেল লাগানো
دیکشنری فارسی به بنگالی