جدول جو
جدول جو

معنی برچدن - جستجوی لغت در جدول جو

برچدن
برچیدن، به هم زدن و از میان بردن یک شرکت، حکومت و مانند آن، برهم پیچیدن و جمع کردن بساط و دستگاهی، دانه دانه برداشتن چیزی از روی زمین، برگزیدن و برداشتن چیزهای مرغوب و پسندیده از میان تودۀ چیزی، دانه چیدن مرغ از روی زمین
تصویری از برچدن
تصویر برچدن
فرهنگ فارسی عمید
برچدن
(مُ تَ کَ)
برچیدن. در تمام معانی مخفف برچیدن. (برهان).
لغت نامه دهخدا
برچدن
دانه دانه برداشتن (اززمین) دانه چیدن، انتخاب کردن برگزیدن، جمع کردن گرد کردن، تعطیل کردن یک بنگاه منحل کردن یک ساختمان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بریدن
تصویر بریدن
جدا کردن، پاره کردن، جدا ساختن چیزی از چیز دیگر با کارد یا قیچی یا آلت دیگر، جدا شدن، پاره شدن، درنوردیدن و پیمودن راه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برشدن
تصویر برشدن
بالا رفتن، بلند شدن، ایجاد شدن صدا، به گوش رسیدن صدا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برچیدن
تصویر برچیدن
به هم زدن و از میان بردن یک شرکت، حکومت و مانند آن، برهم پیچیدن و جمع کردن بساط و دستگاهی، دانه دانه برداشتن چیزی از روی زمین، برگزیدن و برداشتن چیزهای مرغوب و پسندیده از میان تودۀ چیزی، دانه چیدن مرغ از روی زمین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بریدن
تصویر بریدن
قطع کردن، جدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برزدن
تصویر برزدن
کسی را خوار وذلیل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برچیدن
تصویر برچیدن
برگزیدن، منتخب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برشدن
تصویر برشدن
بالا شدن، بلند شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برچیدن
تصویر برچیدن
((~. دَ))
دانه چیدن، برگزیدن، جمع کردن، تعطیل کردن، منحل کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بریدن
تصویر بریدن
((بُ دَ))
جدا کردن، پاره کردن، پیمودن، سپردن، نقب زدن، حفر کردن، خسته شدن، بی انگیزه شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برزدن
تصویر برزدن
((بَ زَ دَ))
پهلو به پهلو زدن، برابری و همسری کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برشدن
تصویر برشدن
((بَ. شُ دَ))
بالا رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برچیدن
تصویر برچیدن
منحل کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بریدن
تصویر بریدن
Chop, Pare, Shear, Slash, Slit
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بریدن
تصویر بریدن
couper, tailler, tondre, déchirer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بریدن
تصویر بریدن
ตัด , ตัดออก , ตัดขน , ฉีก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بریدن
تصویر بریدن
kukata, kupunguza, kunyolewa, kupasua
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بریدن
تصویر بریدن
doğramak, kesmek, yırtmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بریدن
تصویر بریدن
자르다 , 깎다 , 찢다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بریدن
تصویر بریدن
切る , 削る , 剪毛 , 引き裂く
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بریدن
تصویر بریدن
לחתוך , לגזוז , לקרוע
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بریدن
تصویر بریدن
काटना , बाल काटना , फाड़ना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بریدن
تصویر بریدن
memotong, memangkas, merobek
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بریدن
تصویر بریدن
hacken, zuschneiden, scheren, zerschneiden, aufreißen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بریدن
تصویر بریدن
snijden, knippen, scheren, scheuren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بریدن
تصویر بریدن
cortar, recortar, esquilar, rasgar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بریدن
تصویر بریدن
tagliare, tosare, strappare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بریدن
تصویر بریدن
cortar, aparar, tosquiar, rasgar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بریدن
تصویر بریدن
切 , 削减 , 剪 , 切割 , 撕裂
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بریدن
تصویر بریدن
ciąć, przycinać, strzyc, rwać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بریدن
تصویر بریدن
рубати , обрізати , стригти , різати , рвати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بریدن
تصویر بریدن
рубить , обрезать , стричь , разрезать , разорвать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بریدن
تصویر بریدن
কাটা , কেটে ফেলা , চুল কাটা , ছিঁড়ে ফেলা
دیکشنری فارسی به بنگالی