گیاهی باشد که آنرا بوی مادران گویند و به عربی حبق الراعی خوانند وچون در خانه بگسترند جمیع گزندگان بگریزند. (برهان). بوی مادران. (الفاظالادویه). رجوع به برنجاسف شود
گیاهی باشد که آنرا بوی مادران گویند و به عربی حبق الراعی خوانند وچون در خانه بگسترند جمیع گزندگان بگریزند. (برهان). بوی مادران. (الفاظالادویه). رجوع به برنجاسف شود
گیاهی از تیره مرکبان که پایاست و دارای ساقه برافراشته و مستقیم میباشد. ارتفاع ساقه اش تا 5، 1 متر نیز میرسد و بحد وفور بحالت خودرو کنار جاده ها و اراضی غیر مزروع نقاط مختلف اروپا و ایران میروید بشینزه بشنیز
گیاهی از تیره مرکبان که پایاست و دارای ساقه برافراشته و مستقیم میباشد. ارتفاع ساقه اش تا 5، 1 متر نیز میرسد و بحد وفور بحالت خودرو کنار جاده ها و اراضی غیر مزروع نقاط مختلف اروپا و ایران میروید بشینزه بشنیز
مخفف برنج زار است که شالی زار باشد. (برهان) (آنندراج) (از هفت قلزم). رجوع به برنج زار و شالی زار شود، تیز. حدید. بران. (یادداشت دهخدا). آلتی تند و تیز و برا: تیغ برنده. (فرهنگ فارسی معین) ، گوارا و هاضم: آب برنده، گوارنده. (از آنندراج). که زود گوارد طعام را. محلل. گوارنده، سخت سرد: آبی برنده. (از یادداشت دهخدا) ، سخت ترش: سرکۀ برنده. (از یادداشت دهخدا) ، محوکننده. زداینده. ساینده. کاهنده، چنانکه اسید و ترش و جز آنها، کاری: ز دارا چو روی زمین پاک شد ترا زهربرّنده تریاک شد. فردوسی. ، پیماینده. طی کننده: یکی دشت پیمای برنده راغ به دیدار و رفتار زاغ و نه زاغ. اسدی
مخفف برنج زار است که شالی زار باشد. (برهان) (آنندراج) (از هفت قلزم). رجوع به برنج زار و شالی زار شود، تیز. حدید. بران. (یادداشت دهخدا). آلتی تند و تیز و برا: تیغ برنده. (فرهنگ فارسی معین) ، گوارا و هاضم: آب برنده، گوارنده. (از آنندراج). که زود گوارد طعام را. محلل. گوارنده، سخت سرد: آبی برنده. (از یادداشت دهخدا) ، سخت ترش: سرکۀ برنده. (از یادداشت دهخدا) ، محوکننده. زداینده. ساینده. کاهنده، چنانکه اسید و ترش و جز آنها، کاری: ز دارا چو روی زمین پاک شد ترا زهربرّنده تریاک شد. فردوسی. ، پیماینده. طی کننده: یکی دشت پیمای برنده راغ به دیدار و رفتار زاغ و نه زاغ. اسدی
معرب برنجاسپ که گیاه بوی مادران باشد. (از برهان). حبق الراعی. (از منتهی الارب). قیصوم است و از اسفرمهاست. (ذخیرۀ خوارزمشاهی: قراباذین). به عربی قیصوم و به فارسی برتراسک و بوی مادران که قسمی از افسنتین است و به هندی گنده مار است. (از الفاظالادویه). نباتی است ساق دار قریب به ذرعی و شاخه های او باریک و برگش ریزه و گلش مثل شبت چتردار و زرد و سفید و مایل به کبودی نیز می باشد و ثقیل الرایحه و با عطریه و با نبات آن اندک چسبندگی و در کوه و صحرای سایه دار می روید و او غیر قیصوم است. (از تحفۀ حکیم مؤمن). بهترین وی زرد بود و طبیعت وی گرم است. (از اختیارات بدیعی). گیاهی از تیره مرکبان که پایاست و دارای ساقۀ برافراشته و مستقیم می باشد. ارتفاع ساقه اش تا یک متر و نیم میرسد و بحد وفور بحالت خودرو کنار جاده ها و اراضی غیرمزروع نقاط مختلف اروپا و ایران میروید. (فرهنگ فارسی معین). ارطاماسیا. ارطامیسیا. ارطمیاس. برتاشک. برترسک. برنجاسپ. برنجاست. برنجاسه. بلنجاسف. بومادران. بوی مادران. بویمدران. حبق الراعی. شویلا. شویله. عبیثرات
معرب برنجاسپ که گیاه بوی مادران باشد. (از برهان). حبق الراعی. (از منتهی الارب). قیصوم است و از اسفرمهاست. (ذخیرۀ خوارزمشاهی: قراباذین). به عربی قیصوم و به فارسی برتراسک و بوی مادران که قسمی از افسنتین است و به هندی گنده مار است. (از الفاظالادویه). نباتی است ساق دار قریب به ذرعی و شاخه های او باریک و برگش ریزه و گلش مثل شبت چتردار و زرد و سفید و مایل به کبودی نیز می باشد و ثقیل الرایحه و با عطریه و با نبات آن اندک چسبندگی و در کوه و صحرای سایه دار می روید و او غیر قیصوم است. (از تحفۀ حکیم مؤمن). بهترین وی زرد بود و طبیعت وی گرم است. (از اختیارات بدیعی). گیاهی از تیره مرکبان که پایاست و دارای ساقۀ برافراشته و مستقیم می باشد. ارتفاع ساقه اش تا یک متر و نیم میرسد و بحد وفور بحالت خودرو کنار جاده ها و اراضی غیرمزروع نقاط مختلف اروپا و ایران میروید. (فرهنگ فارسی معین). ارطاماسیا. ارطامیسیا. ارطمیاس. برتاشک. برترسک. برنجاسپ. برنجاست. برنجاسه. بلنجاسف. بومادران. بوی مادران. بویمدران. حبق الراعی. شویلا. شویله. عبیثرات