جدول جو
جدول جو

معنی برناه - جستجوی لغت در جدول جو

برناه
(بَ / بُ)
جوان. (برهان). مرد جوان. (ناظم الاطباء). برنا. و رجوع به برنا شود:
کودکی بودم و در خدمت تو پیر شدم
ورچه هستم بدل و مردی و احسان برناه.
فرخی.
مهربانست و عجائب بود این از مهتر
بردبار است و شگفتی بود این از برناه.
فرخی.
کامران باد همه ساله و پیوسته ظفر
بخت پاینده و دل زنده و دولت برناه.
فرخی.
جاودان شاد زیاد آن بهمه نیک سزاست
تنش آباد و خرد پیر و دل و جان برناه.
فرخی.
بوستانیست عدل او خرم
قهرمانیست بخت او برناه.
ابوالفرج رونی.
از بخت جوان تو جوان گردم
برناه چو کودک دبستانی.
سوزنی.
پیشم آمد پگاه در راهی
نغز مردی شگرف برناهی.
؟ (از المعجم).
لغت نامه دهخدا
برناه
((بُ))
جوان، زیبا، خوب، برنا
تصویری از برناه
تصویر برناه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برنامه
تصویر برنامه
مجموعه ای از کارهایی با طرح مشخص که در زمان خاصی انجام می شود، دستور کار، پرگرام، بخش های پخش شده از تلویزیون، رادیو، نمایش و مانند آن، جدولی برای انجام بعضی کارها مثلاً برنامۀ مسابقات، دستورالعمل داده شده به رایانه، آنچه در ابتدای نامه یا کتاب نوشته می شد، عنوان، دیباچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برناچه
تصویر برناچه
جوانک، پسر جوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برناس
تصویر برناس
غافل، برای مثال نامه ها پیش تو همی آید / هم ز بیداردل هم از برناس (ناصرخسرو۱ - ۲۸۶)، نادان، خواب آلوده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برناک
تصویر برناک
جوان، آنکه یا آنچه به حد میانۀ عمر طبیعی خود رسیده باشد، برنا، کم تجربه، مساعد و موافق مثلاً بخت جوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برنده
تصویر برنده
کسی که چیزی را از جایی به جای دیگر ببرد، کسی که در قمار یا مسابقه پیروز شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برنده
تصویر برنده
دارای توانایی برای بریدن، تیز، کنایه از دارای توانایی در انجام کارها، قاطع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برماه
تصویر برماه
اسکنه، وسیلۀ فلزی دسته داری که نجاران برای سوراخ کردن چوب و یا ایجاد شیار به کار می برند، برمه، ماهه، پرما، پرماه، پرمه، بهرمه
فرهنگ فارسی عمید
(بَ / بُ)
برنایی. جوانی. شباب:
نکوروئی نکوخوئی نکوطبعی نکوخواهی
ترا پرهیز پیران داده یزدان در به برناهی.
فرخی.
تا تو چون چرخ بر زمین گشتی
مملکت بازیافت برناهی.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
تصویری از برناس
تصویر برناس
غافل ونادان وخواب آلوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برناهی
تصویر برناهی
جوانی، شباب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برنزه
تصویر برنزه
فرانسوی زنگالو (گویش انزلی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برنده
تصویر برنده
قطع کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برنامه
تصویر برنامه
دیباچه، عنوان، سر نامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برناک
تصویر برناک
جوان شاب مقابل پیر، ظریف خوب نیک
فرهنگ لغت هوشیار
افزاری است درودگر انرا که بوسیله آن چوب و تخته را سوراخ کنند مثقب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برناس
تصویر برناس
((بَ))
غافل، نادان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برماه
تصویر برماه
((بَ))
برمه، ابزاری که درودگران با آن تخته را سوراخ می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برنده
تصویر برنده
((بَ رَ دِ))
دارای برد، پیروز، موفق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برنامه
تصویر برنامه
((بَ مِ))
عنوان، دستور کار یک مجلس، خطابه، جشن، آن چه که از رادیو، تلویزیون و سینما پخش می شود، مجموعه کارهایی که به هدف مشخصی ختم شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برنده
تصویر برنده
((بُ رَّ دِ))
دارای ویژگی یا توانایی بریدن، تیز، بران، جدی، مؤثر و سخت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برنامه
تصویر برنامه
پروژه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برنزه
تصویر برنزه
Tan, Tanned
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برنده
تصویر برنده
Cutting, Winning
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برنامه
تصویر برنامه
Program
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برنامه
تصویر برنامه
программа
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برنده
تصویر برنده
режущий , победный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برنزه
تصویر برنزه
загорелый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برنامه
تصویر برنامه
Programm
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از برنده
تصویر برنده
schneidend, siegreich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از برنزه
تصویر برنزه
gebräunt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از برنزه
تصویر برنزه
засмаглий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از برنامه
تصویر برنامه
програма
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از برنده
تصویر برنده
різальний , переможець
دیکشنری فارسی به اوکراینی