- برنا
- مرد جوان، بر عکس پیر
معنی برنا - جستجوی لغت در جدول جو
- برنا (پسرانه)
- جوان، جوان
- برنا
- جوان، آنکه یا آنچه به حد میانۀ عمر طبیعی خود رسیده باشد، برنا، کم تجربه، مساعد و موافق مثلاً بخت جوان
- برنا ((بُ))
- جوان، زیبا، خوب، برناه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جوان شاب مقابل پیر، ظریف خوب نیک
غافل ونادان وخواب آلوده
غافل، برای مثال نامه ها پیش تو همی آید / هم ز بیداردل هم از برناس (ناصرخسرو۱ - ۲۸۶) ، نادان، خواب آلوده
جوان، آنکه یا آنچه به حد میانۀ عمر طبیعی خود رسیده باشد، برنا، کم تجربه، مساعد و موافق مثلاً بخت جوان
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
پرنده ای بزرگ و وحشی با پاهای بلند و گردن دراز شبیه لک لک که به صورت گروهی پرواز می کند، نام یکی از صورتهای فلکی
برقرار
نام درختی در جنگلهای ایران
کلاه درویشی
آلیاژی است که از آمیختن مس وقلع بدست آید، مفرغ
مخفف برنده، قطع کننده
آلیاژی است از مس و روی، رنگ آن زرد است، و دانه ای استاز نوع غلات شبیه گندم
آگاه، بصیر، بیننده
ترکی کلنگ کرکی از پرندگان
برنج
بصیر
برنده قاطع برا
ثابت، برقرار، استوار
ایشتاده، روی پا، قائم
مونث ابرص، زنی که به بیماری پیسی دچار باشد
مردم گروزه، پرگیاه
ای خدا ما، کردی تو آنچه شرط خداوندی تو بود مادر خور تو هیچ نکردیم ربناخ. (سعدی) یا دست به ربنا در آوردن و. دست بدعا برآوردن: غم تو دست برآورد و خون چشمم ریخت مکن که دست برآرم به ربنا ای دوست. (سعدی)
بوق
سازیست بادی که از چوبی مخصوص ساخته شود این ساز در غالب نقاط ایران موجود است و آنرا همراه دهل نوازند اندازه آن در نواحی مختلف فرق میکند و به طور کلی از نیم متر تجاوز نمیکند. یا سرنا را از ته باد کردن، کار وارونه کردن
ای پروردگار ما، ای خدای ما