نام پسر ساوه شاه. (از آنندراج). برموزه. ورجوع به برموزه شود: چوبۀ تیر بر سینۀ شابه زد و او را بکشت و لشکر او را بغارتید و پسر این شابه برموده نام بیامد با لشکری عظیم، بهرام او را بکشت. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 98)
نام پسر ساوه شاه. (از آنندراج). برموزه. ورجوع به برموزه شود: چوبۀ تیر بر سینۀ شابه زد و او را بکشت و لشکر او را بغارتید و پسر این شابه برموده نام بیامد با لشکری عظیم، بهرام او را بکشت. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 98)
فراوان وبر روی هم انبوه شده. (شرفنامۀ وحید) : برآموده ای دید از اندیشه دور زسرهای سنجاب و لفج سمور. نظامی. ، موریها. (یادداشت مؤلف از ذخیرۀ خوارزمشاهی) : از هر یک از دو گرده (کلیه) رگی رسته است و بنزدیک مثانه آمده و بدو پیوسته و بدین دو رگ آب را بمثانه فرستد و آن رگها را طبیبان برابخ گویند یعنی موریها. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
فراوان وبر روی هم انبوه شده. (شرفنامۀ وحید) : برآموده ای دید از اندیشه دور زسرهای سنجاب و لفج سمور. نظامی. ، موریها. (یادداشت مؤلف از ذخیرۀ خوارزمشاهی) : از هر یک از دو گرده (کلیه) رگی رسته است و بنزدیک مثانه آمده و بدو پیوسته و بدین دو رگ آب را بمثانه فرستد و آن رگها را طبیبان برابخ گویند یعنی موریها. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
سوده. فرسوده: نپوشد جز بدو عالم ز خز و توز پیراهن نگردد جز که از خورشید برسوده گریبانش. ناصرخسرو، خاموش شدن از اندوه و خشم یا روی درهم کشیدن، تیزی نظر، نکته های رنگارنگ. (آنندراج)
سوده. فرسوده: نپوشد جز بدو عالم ز خز و توز پیراهن نگردد جز که از خورشید برسوده گریبانش. ناصرخسرو، خاموش شدن از اندوه و خشم یا روی درهم کشیدن، تیزی نظر، نکته های رنگارنگ. (آنندراج)
نام پسر ساوه شاه. (برهان). و او در جنگ بهرام چوبینه به دژ گریخت و هرمز بن نوشیروان بدوامان داد و تاج و تخت پدر بدو باز داد: دو تن یافتستی که اندر جهان چو ایشان نبود از نژاد مهان چو خورشید بر آسمان روشنند ز مردی همه ساله در جوشنند یکی من که شاهم جهان را بداد دگر پور پرموده فرّخ نژاد. فردوسی
نام پسر ساوه شاه. (برهان). و او در جنگ بهرام چوبینه به دژ گریخت و هرمز بن نوشیروان بدوامان داد و تاج و تخت پدر بدو باز داد: دو تن یافتستی که اندر جهان چو ایشان نبود از نژاد مهان چو خورشید بر آسمان روشنند ز مردی همه ساله در جوشنند یکی من که شاهم جهان را بداد دگر پور پرموده فرّخ نژاد. فردوسی
در کتیبۀ پهلوی حاجی آباد فرمات به معنی امرشده و توصیه کرده آمده است. (حاشیۀ برهان چ معین). فرمان و فرمایش و حکم. (یادداشت به خط مؤلف). آنچه به انجام آن دستور داده شده است: فریضه، فرمودۀ خدای عزوجل. (منتهی الارب). ترکیب ها: - فرموده آمدن. فرموده شدن. رجوع به هر یک از این مدخل ها شود
در کتیبۀ پهلوی حاجی آباد فرمات به معنی امرشده و توصیه کرده آمده است. (حاشیۀ برهان چ معین). فرمان و فرمایش و حکم. (یادداشت به خط مؤلف). آنچه به انجام آن دستور داده شده است: فریضه، فرمودۀ خدای عزوجل. (منتهی الارب). ترکیب ها: - فرموده آمدن. فرموده شدن. رجوع به هر یک از این مدخل ها شود