جدول جو
جدول جو

معنی برسوده

برسوده(بَ دَ / دِ)
سوده. فرسوده:
نپوشد جز بدو عالم ز خز و توز پیراهن
نگردد جز که از خورشید برسوده گریبانش.
ناصرخسرو، خاموش شدن از اندوه و خشم یا روی درهم کشیدن، تیزی نظر، نکته های رنگارنگ. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا