جدول جو
جدول جو

معنی برمتها - جستجوی لغت در جدول جو

برمتها(جُ تَ)
مرکّب از: ب، حرف جر + رمه + ها، ضمیر مؤنث، همگی. تماماً. جملگی: رسولان بغداد بعد از وصول پیغام پادشاه جهانگیر پیش وزیر تقریر کردند و او برمتها بر رای خلیفه عرضه داشت. (جامع التواریخ رشیدی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برملا
تصویر برملا
به طور آشکار و هویدا، آشکارا
برملا شدن: آشکار شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برشته
تصویر برشته
بریان شده، تف داده شده، هر چیز خوراکی که بدون آب روی آتش بریان شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برماه
تصویر برماه
اسکنه، وسیلۀ فلزی دسته داری که نجاران برای سوراخ کردن چوب و یا ایجاد شیار به کار می برند، برمه، ماهه، پرما، پرماه، پرمه، بهرمه
فرهنگ فارسی عمید
(بَ هََ / هَِ)
برماه که مثقب باشد. (برهان) (از آنندراج). برما. برماه. برمای. بیرم. مته. مثقب. و رجوع به برما و برماه شود
لغت نامه دهخدا
(بَ مُ تَ)
مطابق و موافق. (ناظم الاطباء).
- برمقتضای صلح، موافق صلح. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از برملا
تصویر برملا
آشکارا هویدا آشکارا وظاهر وهویدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برفته
تصویر برفته
در گذشته، متوفی
فرهنگ لغت هوشیار
بریان شده، تف داده بو داده، پخته، هر خوردنی که آنرا بدون آب روی آتش تف داده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برمجه
تصویر برمجه
نوعی سوسمار
فرهنگ لغت هوشیار
افزاری است درودگر انرا که بوسیله آن چوب و تخته را سوراخ کنند مثقب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برمقتضا
تصویر برمقتضا
مطابق و موافق
فرهنگ لغت هوشیار
افزاری است درودگر انرا که بوسیله آن چوب و تخته را سوراخ کنند مثقب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برماه
تصویر برماه
((بَ))
برمه، ابزاری که درودگران با آن تخته را سوراخ می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برشته
تصویر برشته
((بِ رِ تِ))
بریان شده، تف داده، بو داده، پخته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برشته
تصویر برشته
Roasted
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برشته
تصویر برشته
rôti
دیکشنری فارسی به فرانسوی
متکایی که با پر انباشته شود
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از برشته
تصویر برشته
kavrulmuş
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از برشته
تصویر برشته
구운
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از برشته
تصویر برشته
焼けた
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از برشته
تصویر برشته
צלוי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از برشته
تصویر برشته
भुना हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از برشته
تصویر برشته
dipanggang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از برشته
تصویر برشته
ย่าง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از برشته
تصویر برشته
жареный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برشته
تصویر برشته
geroosterd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از برشته
تصویر برشته
asado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از برشته
تصویر برشته
arrostito
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از برشته
تصویر برشته
assado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از برشته
تصویر برشته
烤的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از برشته
تصویر برشته
pieczony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از برشته
تصویر برشته
смажений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از برشته
تصویر برشته
geröstet
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از برشته
تصویر برشته
kukaangwa
دیکشنری فارسی به سواحیلی