جمع واژۀ ارمانی، منسوب به ارمان: ز پرده درآمد یکی پرده دار بنزدیک سالار شد هوشیار که بر در بپایند ارمانیان سر مرز ایران و تورانیان همی راه جویند نزدیک شاه ز راه دراز آمده دادخواه... برفتند یکسر بنزدیک شاه غریوان و گریان و فریادخواه بکش کرده دست و زمین را بروی برفتند زاری کنان پیش اوی که ای شاه پیروز جاوید زی که خود جاودان زندگی را سزی ز شهری بداد آمدستیم دور که ایران ازین روی و زان روی تور کجا خان ارمانش خوانند نام ز ارمانیان نزد خسرو پیام... فردوسی
جَمعِ واژۀ ارمانی، منسوب به ارمان: ز پرده درآمد یکی پرده دار بنزدیک سالار شد هوشیار که بر در بپایند ارمانیان سر مرز ایران و تورانیان همی راه جویند نزدیک شاه ز راه دراز آمده دادخواه... برفتند یکسر بنزدیک شاه غریوان و گریان و فریادخواه بکش کرده دست و زمین را بروی برفتند زاری کنان پیش اوی که ای شاه پیروز جاوید زی که خود جاودان زندگی را سزی ز شهری بداد آمدستیم دور که ایران ازین روی و زان روی تور کجا خان ارمانش خوانند نام ز ارمانیان نزد خسرو پیام... فردوسی
بالا کردن آستین و پاچۀ تنبان. (برهان). بالا زدن آستین و پاچۀ تنبان از جهت ساختن کاری. (آنندراج). بالا کردن آستین و بالا کردن پایچۀ تنبان برای شتاب رفتن. (غیاث). برزدن. لوله کردن و نوردیدن سر آستین بسوی شانه: چو شیرینیش از بخت مساعد شده ساقی و برمالیده ساعد. آصف خان جعفر (از آنندراج). چون آمدی به دیر گناه کبیره کن برمال دست و ساعد و انگور شیره کن. سنجر کاشی (از آنندراج). - ساق برمالیده، ساق بالازده: چرا آزاده در وحشت سرایی لنگراندازد که سرو از خاک بیرون ساق برمالیده می آید. میرزا صائب (از آنندراج).
بالا کردن آستین و پاچۀ تنبان. (برهان). بالا زدن آستین و پاچۀ تنبان از جهت ساختن کاری. (آنندراج). بالا کردن آستین و بالا کردن پایچۀ تنبان برای شتاب رفتن. (غیاث). برزدن. لوله کردن و نوردیدن سر آستین بسوی شانه: چو شیرینیش از بخت مساعد شده ساقی و برمالیده ساعد. آصف خان جعفر (از آنندراج). چون آمدی به دیر گناه کبیره کن برمال دست و ساعد و انگور شیره کن. سنجر کاشی (از آنندراج). - ساق برمالیده، ساق بالازده: چرا آزاده در وحشت سرایی لنگراندازد که سرو از خاک بیرون ساق برمالیده می آید. میرزا صائب (از آنندراج).
یکی از اطبای ثمانیۀ یونان. (ابن الندیم از یحیی النحوی). اول طبیبی است که تجربه را خطا دانسته عمل بقیاس کرده. (از حبیب السیر چ طهران ج 1 ص 59). فیلسوف یونانی که در حدود سال 540ق. م. در ’اله آ’ متولد شدو در حدود سال 450 قبل از میلاد درگذشت. وی در منظومۀ خود بنام ’درباب طبیعت’ عالم را ابدی، واحد، مداوم و غیرمتحرک معرفی کرده است. (از فرهنگ فارسی معین). برمانیذس. برمینیذس. و رجوع به عیون الانباء ج 1 ص 23 و فلسفۀ بزرگ ترجمه احمد آرام ص 17 و 22 و 23 و 25 شود
یکی از اطبای ثمانیۀ یونان. (ابن الندیم از یحیی النحوی). اول طبیبی است که تجربه را خطا دانسته عمل بقیاس کرده. (از حبیب السیر چ طهران ج 1 ص 59). فیلسوف یونانی که در حدود سال 540ق. م. در ’اله آ’ متولد شدو در حدود سال 450 قبل از میلاد درگذشت. وی در منظومۀ خود بنام ’درباب طبیعت’ عالم را ابدی، واحد، مداوم و غیرمتحرک معرفی کرده است. (از فرهنگ فارسی معین). برمانیذس. برمینیذس. و رجوع به عیون الانباء ج 1 ص 23 و فلسفۀ بزرگ ترجمه احمد آرام ص 17 و 22 و 23 و 25 شود