جدول جو
جدول جو

معنی برلسی - جستجوی لغت در جدول جو

برلسی
(بُ رُلْ لُ)
منسوب به برلس که شهرکی است در سواحل مصر. رجوع به برلس شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بررسی
تصویر بررسی
رسیدگی، وارسی، مطالعه و تحقیق
فرهنگ فارسی عمید
شیر تیره که شیر تازه در آن کنند. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
منسوب به بالس که شهری است معروف واقع در بیست فرسنگی حلب و رقه. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
طبیب یا گیاه شناسی که ابن البیطار در مفردات از او نقل کند، از جمله در کلمه جنجل و دلق و سنجاب و جوز عبهر. اورا کتابی است بنام التکمیل. (یادداشت مؤلف). طبیبی فاضل و در شناخت ادویۀ مفرده توانا بود، از کتب اوکتاب التکمیل در ادویۀ مفرده است که آنرا برای کافور الاخشیدی تألیف کرده است. (از عیون الانباء ص 87)
لغت نامه دهخدا
(بَرْ، رَ / رِ)
بازرسی. تفتیش. تنقیب. (یادداشت مؤلف). فحص. (یادداشت مؤلف). پرسش. پرس و جو.
- بررسی شدن، تفتیش شدن. بازرسی شدن.
لغت نامه دهخدا
(بُ رُلْ لُ)
دهی است بر سواحل مصر. (منتهی الارب). شهرکوچکی است در ساحل نیل نزدیک دریا از طرف اسکندریه و خربزۀ بی مانند دارد. و منسوب بدان برلﱡسی شود. (از مراصد) (از معجم البلدان) (از الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
ماندگی و کوفت. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
ابن محمد بن عیسی برلسی فارسی، مکنی به ابوالعباس و مشهور به احمد زروق. او راست: شرح اسمأالله الحسنی. وفات وی به سال 899 ه. ق. بود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بررسی
تصویر بررسی
رسیدگی تحقیق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برسی
تصویر برسی
ماندگی وکوفتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بررسی
تصویر بررسی
((بَ رِ))
رسیدگی، تحقیق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بررسی
تصویر بررسی
مطالعه
فرهنگ واژه فارسی سره
امعان، بازدید، بازبینی، تتبع، تجسس، تحقیق، تعمق، تفحص، جستجو، رسیدگی، غور، کاوش، مداقه، مطالعه، ملاحظه، نظارت، وارسی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پوسیده شده
فرهنگ گویش مازندرانی
رسیده، رسیدی؟، فرستاده شده
فرهنگ گویش مازندرانی