جدول جو
جدول جو

معنی برشتگی - جستجوی لغت در جدول جو

برشتگی(بِ رِ تَ)
حالت و چگونگی برشته. برشته بودن. نیم سوختگی (در نان و غیره) : نان به این برشتگی را میگویی خمیر است.
لغت نامه دهخدا
برشتگی
نیم سوختگی، برشته بودن
تصویری از برشتگی
تصویر برشتگی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
برش، شکاف، جدایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرفتگی
تصویر گرفتگی
گرفته بودن، بسته بودن، بسته شدن، کنایه از اندوهگینی، تیرگی، ملال خاطر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرگشتگی
تصویر سرگشتگی
سرگردانی، حیرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برگشتگی
تصویر برگشتگی
وضع و حالت برگشته، واژگونی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برجستگی
تصویر برجستگی
برآمدگی، بالاآمدگی، بلندی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برهنگی
تصویر برهنگی
لختی، لخت بودن، بی پوشاک بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آغشتگی
تصویر آغشتگی
حالت و چگونگی آغشته، آغشته بودن
فرهنگ فارسی عمید
(فِ رِ تَ / تِ)
ملک بودن.مقام ملک. فرشته بودن (: دبیری) مردم را از مردمی به درجۀ فرشتگی رساند و دیو را از دیوی به مردمی رساند. (نوروزنامه). رجوع به فرشته شود
لغت نامه دهخدا
(بِ رِ تَ)
قابلیت برشته شدن داشتن. که تواند برشته شدن. که برشته تواند شدن
لغت نامه دهخدا
(بَ شُ دَ / دِ)
حالت و چگونگی برشده. رفعت. رجوع به بر شده و بر شدن شود
لغت نامه دهخدا
(بَ گَ تَ/ تِ)
وضع و حالت برگشته. (فرهنگ فارسی معین). بازگردیدگی. وارونی. واژگونی. انقلاب. برتافتگی. (یادداشت دهخدا). تغییر و واژگونی. (ناظم الاطباء). زؤاب. (از منتهی الارب). حول. (از دهار) : کمد، کمده، برگشتگی رنگ. (از منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
تصویری از برشتاب
تصویر برشتاب
با عجله، با شتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاشتگی
تصویر کاشتگی
کاشته بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراشتگی
تصویر فراشتگی
افراشته بودن افراخته بودن
فرهنگ لغت هوشیار
سد شدن بست شدن: و حیض بسته و گرفتگی بول بگشاید. یا گرفتگی بینی. زکام، اندوهگینی ملال خاطر انقباض مقابل انبساط: روزی گشاده باشی و روزی گرفته یی بنمای کان گرفتگی از چیست ای پسر ک (فرخی)، کسوف خسوف: اگر کسوف را مکث نبود یا تمام نگیرد او را سه وقت بود: نخستین بدو الکسوف و آغاز پدید آمدن گرفتگی و پیدا شدن رخنه اندر نور قمر. یا گرفتگی آفتاب (خورشید شمس)، کسوف. یا گرفتگی ماه (قمر) خسوف، تاری تیرگی (مطلقا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرگشتگی
تصویر سرگشتگی
تحیر، حیرت، سرگردانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گذشتگی
تصویر گذشتگی
گذشته بودن، در ترکیب آید: از جان گذشتگی از خود گذشتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برجستگی
تصویر برجستگی
بلندی، جهندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بافتگی
تصویر بافتگی
بافته بودن انتساج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغشتگی
تصویر آغشتگی
چگونگی وکیفیت آغشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برهنگی
تصویر برهنگی
لختی عریانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
برش، قطع، جدائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برندگی
تصویر برندگی
تیزی، برش، عمل برنده
فرهنگ لغت هوشیار
فرشته بودن ملک بودن: او به منزلت فرشتگی رسیده باشد و او خلیفت خدا باشد اندر زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برگشتگی
تصویر برگشتگی
وضع و حالت برگشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از براتگیر
تصویر براتگیر
کسی که برات را برای او فرستند تا پول آنرا بپردازد محال علیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برشتوک
تصویر برشتوک
((بِ رِ))
نوعی شیرینی که از آرد سرخ شده، روغن، شکر و بعضی مواد دیگر تهیه می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برهنگی
تصویر برهنگی
لختی، عریانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرگشتگی
تصویر سرگشتگی
((~. گَ تِ))
سرگردانی، آشفتگی، آوارگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرفتگی
تصویر گرفتگی
((گِ رِ تِ))
سد شدن، بسته شدن، اندوهگینی، ملال خاطر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیشتری
تصویر بیشتری
اکثریت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برجستگی
تصویر برجستگی
امتیاز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برآشفتگی
تصویر برآشفتگی
عصبانیت
فرهنگ واژه فارسی سره