- برشام
- تیز نگاهی، بذله گویی، روی درهم کشیدن
معنی برشام - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
نیرومند، بسیار قوی، دارای زور خرس، پدر بزرگ داریوش هخامنشی، پسر آریارمنه و پدر ویشتاسب از خاندان هخامنشی
درخشیدن آذرخش، مهر کردن خنور، برگ کردن
پرده در، پرده ساز سیم ساز
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
آتش بزرگ، یکی از سرداران یزدگرد ساسانی، مرکب از بر (مخفف ابر) + سام (آتش)، نام یکی از سرداران یزگرد ساسانی
تیز نگاه
درد وورم سینه
لب پهن لفچ
نوعی از خرمای خشک
گول، بدخوی
هر نوع پرده، خواه پردۀ خانه یا پردۀ ساز
سینه درد، ورم سینه، التهاب پردۀ بین کبد و قلب، ذات الجنب
کنه شتری
مقنعه، روسری، واشام، واشامه، باشامه
دانه گیاه قلقل انار دانه دشتی
روی پوش روپوشه
مردم گروزه، پرگیاه