جدول جو
جدول جو

معنی برسیان - جستجوی لغت در جدول جو

برسیان
(پسرانه)
نام گیاهی است
تصویری از برسیان
تصویر برسیان
فرهنگ نامهای ایرانی
برسیان
گیاهی فاقد شکوفه و گل که در حوالی کوفه می روید، عشقه، سیان، پرسیان، پرشیان
تصویری از برسیان
تصویر برسیان
فرهنگ فارسی عمید
برسیان
((بَ))
پرشیان
تصویری از برسیان
تصویر برسیان
فرهنگ فارسی معین
برسیان
نوعی خرما
تصویری از برسیان
تصویر برسیان
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بوسیان
تصویر بوسیان
(پسرانه)
از قبایل ماد (نگارش کردی: بسیان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برلیان
تصویر برلیان
(دخترانه)
الماس تراش داده شده که درخشش و زیبایی خاصی دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برسیدن
تصویر برسیدن
وصل، رسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برلیان
تصویر برلیان
الماس بی رنگ و شفافتراش یافته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرسیان
تصویر پرسیان
گیاهی است که بر درختان پیچید عشقه، پرسیاوشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرسیان
تصویر پرسیان
گیاهی فاقد شکوفه و گل که در حوالی کوفه می روید، عشقه، برسیان، سیان، پرشیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برلیان
تصویر برلیان
درخشان، درخشنده، براق، شفاف، الماس بی رنگ و شفاف، الماس درشت و گران بها که برای درخشش بیشتر آن را تراش داده اند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نرسیان
تصویر نرسیان
نوعی ازخرمای نیکو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برلیان
تصویر برلیان
((بِ رِ))
الماس تراش داده شده
فرهنگ فارسی معین
گوشت یا چیز دیگر که روی آتش تف داده باشند کباب شده برشته شده، خوراکی است مرکب از گوشت و پیاز چرخ کرده که آنرا تفت دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بریان
تصویر بریان
(پسرانه)
گذر آب یا باد (نگارش کردی: بهریان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برسان
تصویر برسان
اژدها، در افسانه ها، ماری با بال های بزرگ و چنگال های قوی و دم دراز که از دهانش آتش بیرون می آمد، مار بسیار بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بریان
تصویر بریان
برشته، کباب شده، کنایه از بسیار ناراحت، مضطرب و ناآرام
بریان کردن: تف دادن، کباب کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بریان
تصویر بریان
((بِ))
برشته، کباب شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برسیان دارو
تصویر برسیان دارو
انجبار عصاالراعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیستان
تصویر بیستان
(دخترانه)
جالیز (نگارش کردی: بستان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باستان
تصویر باستان
عتیق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برچیدن
تصویر برچیدن
منحل کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
ترکی درنده شیر شیر، دلیر، یکی از ویژه نام های ترکی است شیر درنده، شیر، مجازاًمرد شجاع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اربیان
تصویر اربیان
از جانوران ملخ دریایی میگو از گیاهان: بابونه سگ میگو، بابونه سگ
فرهنگ لغت هوشیار
شبه قلیایی که آنرا از جوزالقی استخراج کنند. کریستالهای آن استوانه یی شکل بیرنگ و بی مزه است و از سمهای مهلک محسوب میگردد. در طب مورد استعمال دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بغستان
تصویر بغستان
خانه بتان بیت الاصنام، خانه خدا، کوه بیستون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنایان
تصویر بنایان
جمع بنا، رمن ساختگی والاد گران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بحریان
تصویر بحریان
دریاییان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسیتان
تصویر باسیتان
برج و بارو و دیوار قلعه
فرهنگ لغت هوشیار
خوارزمی (گمان می رود همان پاسبان پارسی باشد) دستیار، باژ گیر، پاسبان
فرهنگ لغت هوشیار
بنای مرتفعی که در قلعه سازند، قلعه ای که در آن اسلحه و ابزار جنگی ذخیره کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باستان
تصویر باستان
کهنه، قدیم، دیرینه، کهن، زمان گذشته، ضد نو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخسیدن
تصویر بخسیدن
پژمرده، گداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بتستان
تصویر بتستان
بتخانه بتکده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارسمان
تصویر ارسمان
(پسرانه)
نام پهلوانی در کتاب سیرت جلال الدین
فرهنگ نامهای ایرانی