- برسایش
- فرسایش
معنی برسایش - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
استهلاک
فرسودن
((بَ وُ))
فرهنگ فارسی معین
حامل رأس الغول، برنده سر دیو، یکی از صورت های فلکی شمالی به صورت مردی که با دست چپ سر بریده دیوی را با موی گرفته و ستارگان آن بیست و شش باشند
صورتی فلکی در نیمکرۀ شمالی آسمان که به شکل مردی با شمشیری در یک دست و یک سر در دست دیگر مجسم می شود
پوسیده شدن، فرسودگی، در علم زمین شناسی تغییر سطح خارجی پوستۀ زمین است در اثر آب های روان و بادها
Attrition
atrito
износ
Abnutzung
ścieranie
зношування
desgaste
attrition
attrito
slijtage
घिसावट
pengikisan
استنزافٌ
שחיקה
yıpranma
mmomonyoko
การสึกกร่อน
رحم، عفو، غفران، مغفرت
تشکیل، ایجاد، استقرار
اکسیداسیون
مجموع