- بررسیدن
- وا رسی کردن
معنی بررسیدن - جستجوی لغت در جدول جو
- بررسیدن
- بررسی کردن، وارسی کردن، رسیدگی کردن به کاری، پرسیدن،
برای مثال آز بگذار که با آز به حکمت نرسی / ور بیان بایدت از حال سنائی بررس (سنائی۲ - ۱۸۳)
- بررسیدن ((بَ. رِ دَ))
- تحقیق کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آگاهی رسیدن اطلاع رسیدن
رسیدن واصل شدن، آمدن، فراهم شدن
حاضرآمدن، به انتها رسیدن مدت
رسیدن، فرارسیدن، به موقع رسیدن، ناگاه وارد شدن
وصل، رسیدن
وحشت کردن
نافرمانی کردن
باخر رسیدن، برباد رفتن نابود شدن
ریزه ریزه شدن
امید داشتن، توقع
دمیدن نفس دمیدن، طلوع کردن (ستارگان)، پدید شدن (صبح سپیده)، سخن گفتن، غضبناک شدن قهر آلود گردیدن، روییدن سبرشدن
استراحت کردن آسایش یافتن
چسپیدن ملصق شدن، متمایل شدن منحرف گردیدن، منجمد شدن فسرده گردیدن
چسپیدن ملصق شدن، متمایل شدن منحرف گردیدن، منجمد شدن فسرده گردیدن
افسردن
دست مالیدن به چیزی
لمس کردن دست سودن، سودن عضوی برعضو دیگر
لامسه کردن
قطع کردن، بریدن
پسندیدن و جدا کردن چیزی یا کسی از میان گروهی و جمعی انتخاب کردن، ترجیح دادن
مراجعت کردن، واپس آمدن، باز آمدن، عدول کردن
استخراج کردن، برآوردن
آگاهی رسیدن پیام رسیدن
ناگهان رسیدن ناگاه حاضر شدن: به سبب تعمیر جاده راه بسته شد سه اتومبیل دیگر هم سر رسید
امید داشتن، توقع داشتن، برای مثال نکند میل بی هنر به هنر / که بیوسد ز زهر طعم شکر؟ (عنصری - ۳۶۶)
گزیدن، انتخاب کردن، پسندیدن و جدا کردن کسی یا چیزی از میان چند تن یا چند چیز، ترجیح دادن
سودن، دست مالیدن، دست کشیدن به چیزی
خودسری و نافرمانی کردن، از پدر و مادر نافرمانی کردن، عصیان ورزیدن
لمس کردن، دست مالیدن، دست زدن به چیزی
پرماسیدن، بساویدن، پساویدن، بپسودن، ببسودن، پسودن، بساو، سودن، پرواسیدن، بسودن، پرماس
پرماسیدن، بساویدن، پساویدن، بپسودن، ببسودن، پسودن، بساو، سودن، پرواسیدن، بسودن، پرماس