بررسی رسیدگی، وارسی، مطالعه و تحقیق ادامه... رسیدگی، وارسی، مطالعه و تحقیق تصویر بررسی فرهنگ فارسی عمید
بررسی (بَرْ، رَ / رِ) بازرسی. تفتیش. تنقیب. (یادداشت مؤلف). فحص. (یادداشت مؤلف). پرسش. پرس و جو. - بررسی شدن، تفتیش شدن. بازرسی شدن. ادامه... بازرسی. تفتیش. تنقیب. (یادداشت مؤلف). فحص. (یادداشت مؤلف). پرسش. پرس و جو. - بررسی شدن، تفتیش شدن. بازرسی شدن. لغت نامه دهخدا
بررسی امعان، بازدید، بازبینی، تتبع، تجسس، تحقیق، تعمق، تفحص، جستجو، رسیدگی، غور، کاوش، مداقه، مطالعه، ملاحظه، نظارت، وارسی ادامه... امعان، بازدید، بازبینی، تتبع، تجسس، تحقیق، تعمق، تفحص، جستجو، رسیدگی، غور، کاوش، مداقه، مطالعه، ملاحظه، نظارت، وارسی فرهنگ واژه مترادف متضاد