زن نازک اندام با گوشت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، خوشحال و خرم، متمتع از عمر دراز و نیکبختی، دریافت کننده خرج یومیه، با جلال و ناز و نعمت، اسباب و آلات و ادوات خانه. (ناظم الاطباء)
زن نازک اندام با گوشت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، خوشحال و خرم، متمتع از عمر دراز و نیکبختی، دریافت کننده خرج یومیه، با جلال و ناز و نعمت، اسباب و آلات و ادوات خانه. (ناظم الاطباء)
لغتی در بارخدا یا معرب آن: فسمعته یقول: اندک اندک یا بارخداه ارفق بی یا مولای ! قال ثم خرجت نفسه... (صفه الصفوه). رجوع به بارخدا و بارخدای شود، داربست. پاردو. پارود، پاردو. بادرنگبو. بادرنگبویه باشد. (دمزن). رجوع به بارانه و بادرنگبویه شود
لغتی در بارخدا یا معرب آن: فسمعته یقول: اندک اندک یا بارخداه ارفق بی یا مولای ! قال ثم خرجت نفسه... (صفه الصفوه). رجوع به بارخدا و بارخدای شود، داربست. پاردو. پارود، پاردو. بادرنگبو. بادرنگبویه باشد. (دِمزن). رجوع به بارانه و بادرنگبویه شود
مرد خانه، آقای خانه، سرور سرای، مقابل کد بانو، متصدی امور ده، دهبان، دهدار، رئیس قبیله یا عشیره، رئیس صنف (صفویه)، رئیس محله، حافظ شهر، نگهبان شهر، متصدی اداره یا سازمانی دولتی
مرد خانه، آقای خانه، سرور سرای، مقابل کد بانو، متصدی امور ده، دهبان، دهدار، رئیس قبیله یا عشیره، رئیس صنف (صفویه)، رئیس محله، حافظ شهر، نگهبان شهر، متصدی اداره یا سازمانی دولتی
مرد خانه، آقای خانه، سرور سرای، مقابل کد بانو، متصدی امور ده، دهبان، دهدار، رئیس قبیله یا عشیره، رئیس صنف (صفویه)، رئیس محله، حافظ شهر، نگهبان شهر، متصدی اداره یا سازمانی دولتی
مرد خانه، آقای خانه، سرور سرای، مقابل کد بانو، متصدی امور ده، دهبان، دهدار، رئیس قبیله یا عشیره، رئیس صنف (صفویه)، رئیس محله، حافظ شهر، نگهبان شهر، متصدی اداره یا سازمانی دولتی