جدول جو
جدول جو

معنی بربخ - جستجوی لغت در جدول جو

بربخ
(بَ بَ)
آب راهۀ سفالین غیرنمایان خلاجای که از بام تا زمین باشد. ج، برابخ. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برچخ
تصویر برچخ
نیزۀ کوچک، برای مثال از خنجر دورویه سه کشور گرفتنش / وز برچخ سه پایه دو سلطان شکستنش (خاقانی۲ - ۷۰۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برزخ
تصویر برزخ
حائل و فاصله بین دو چیز، عالم بین دنیا و آخرت، از هنگام مرگ تا روز قیامت، کنایه از تشویش، نگرانی، سردرگمی، در علم جغرافیا قطعۀ زمین باریکی میان دو دریا که دو قطعه خشکی وسیع را به یکدیگر متصل می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بربر
تصویر بربر
وحشی، ویژگی حیوانی که اهلی نشده و از انسان گریزان باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بربط
تصویر بربط
از آلات موسیقی شبیه تار با کاسه ای بزرگ تر و دسته ای کوتاه تر، عود
فرهنگ فارسی عمید
(بَ بَ)
منسوب به بربخ و آن تجویفی است در زوج سیم دماغ. (یادداشت بخط مؤلف). از موری. منسوب به موری. چون موری. (یادداشت بخط مؤلف). القسم الثالث و هو قسم غیر صغیر ینحدر فی التجویف البربخی المهیا فی عظم الوجنه. (یادداشت بخط مؤلف از قانون ابوعلی سینا). رجوع به بربخ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از برمخ
تصویر برمخ
مخالفت عصیان، خودرایی خودخواهی، عاق شدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برزخ
تصویر برزخ
باز داشتن میان دو چیز، عالم بین دنیا وآخرت (از مرگ تا قیامت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بربر
تصویر بربر
بربرنگاه کردن بکسی مستقیما بچشم او نگاه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از متداولترین و مهمترین سازهای دوره های گذشته تاریخ ایران و عرب. در ساختمان این ساز و جنس چوب واوتار آن دقت فراوان میشده. و آن طنبور مانندی است کاسه بزرگ و دسته کوتاه عود
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی شده بربوت بربت یکی از متداولترین و مهمترین سازهای دوره های گذشته تاریخ ایران و عرب. در ساختمان این ساز و جنس چوب واوتار آن دقت فراوان میشده. و آن طنبور مانندی است کاسه بزرگ و دسته کوتاه عود
فرهنگ لغت هوشیار
((بِ بِ))
حالتی است برای نگاه کردن و آن مستقیم و معنی دار به کسی یا چیزی نگاه کردن است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بربط
تصویر بربط
((بَ بَ))
عود، از آلات موسیقی شبیه تار که کاسه اش بزرگتر و دسته اش کوتاه تر است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برزخ
تصویر برزخ
((بَ زَ))
حایل بین دو چیز، حد فاصل میان بهشت و جهنم، ناراحت، عصبانی، ناخشنود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بربر
تصویر بربر
Barbarian
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برزخ
تصویر برزخ
Purgatory
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بربر
تصویر بربر
barbare
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از برزخ
تصویر برزخ
purgatoire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از برزخ
تصویر برزخ
purgatório
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بربر
تصویر بربر
bárbaro
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از برزخ
تصویر برزخ
purgatorio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از برزخ
تصویر برزخ
purgatorio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بربر
تصویر بربر
barbaro
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بربر
تصویر بربر
bárbaro
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بربر
تصویر بربر
варвар
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بربر
تصویر بربر
野蛮人
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از برزخ
تصویر برزخ
炼狱
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بربر
تصویر بربر
barbarzyńca
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از برزخ
تصویر برزخ
czyściec
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بربر
تصویر بربر
варвар
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از برزخ
تصویر برزخ
чистилище
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بربر
تصویر بربر
Barbar
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از برزخ
تصویر برزخ
Fegefeuer
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از برزخ
تصویر برزخ
чистилище
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برزخ
تصویر برزخ
vagevuur
دیکشنری فارسی به هلندی