جدول جو
جدول جو

معنی برچخ

برچخ
نیزۀ کوچک، برای مثال از خنجر دورویه سه کشور گرفتنش / وز برچخ سه پایه دو سلطان شکستنش (خاقانی۲ - ۷۰۲)
تصویری از برچخ
تصویر برچخ
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با برچخ

برچخ

برچخ
برچق. (آنندراج). ژوپین. زوبین. نیزۀ کوچکی که هندوها در دست گیرند. (ناظم الاطباء). برچه. نیزۀ کوچک که اغلب مردم هندوستان دارند. (آنندراج) (انجمن آرا). ژوبین است و آن نیزه ای است نه دراز و نه کوتاه. (برهان) :
از خنجر دو رویه سه کشور گرفتنش
وز برچخ سه پایه دو سلطان شکستنش.
خاقانی (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

برزخ

برزخ
باز داشتن میان دو چیز، عالم بین دنیا وآخرت (از مرگ تا قیامت)
برزخ
فرهنگ لغت هوشیار

برچق

برچق
ترکی ک برچخ نیزه کوچک از خنجر دورویه سه کشور گرفتنش - وز برچخ سه پایه دو سلطان شکستنش (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار

برزخ

برزخ
حائل و فاصله بین دو چیز، عالم بین دنیا و آخرت، از هنگام مرگ تا روز قیامت، کنایه از تشویش، نگرانی، سردرگمی، در علم جغرافیا قطعۀ زمین باریکی میان دو دریا که دو قطعه خشکی وسیع را به یکدیگر متصل می کند
برزخ
فرهنگ فارسی عمید

برخچ

برخچ
فرخج، زشت، نازیبا، پلید، ناپاک، در علم زیست شناسی کفل اسب
برخچ
فرهنگ فارسی عمید

برزخ

برزخ
حایل بین دو چیز، حد فاصل میان بهشت و جهنم، ناراحت، عصبانی، ناخشنود
برزخ
فرهنگ فارسی معین