- برانگیزانیدن (مِکْ کی ثا)
اغراء. (ترجمان القرآن). برآغالانیدن. برانگیزاندن. برانگیختن. کنانیدن. (ناظم الاطباء) ، ثابت ماندن. استوار ماندن، افراشته:
سایه صفت چند نشینی به غم
خیز که بر پای نکوتر علم.
نظامی.
حرم عفت و عصمت بتو آراسته باد
علم دین محمد به محمد برپای.
سعدی.
، صائم. (یادداشت مؤلف)
سایه صفت چند نشینی به غم
خیز که بر پای نکوتر علم.
نظامی.
حرم عفت و عصمت بتو آراسته باد
علم دین محمد به محمد برپای.
سعدی.
، صائم. (یادداشت مؤلف)
