جدول جو
جدول جو

معنی براندازیدن - جستجوی لغت در جدول جو

براندازیدن(مَ مَ کَ)
ورانداز کردن: برانداز صد بار و یک بار بر
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از براندازنده
تصویر براندازنده
نابود کننده، ازمیان برنده
فرهنگ فارسی عمید
(مُ)
اندیشیدن. فکر کردن: چون نامۀ مردان بدو رسید براندیشید و صلح اجابت کرد بر پانصد هزاردرم وصد غلام... (ترجمه تاریخ طبری).
بکردار بد هیچ مگشای چنگ
براندیش از دوده و نام و ننگ.
فردوسی.
می خواه و طرب جوی و زبهر طرب خویش
می را سببی ساز و براندیش و برآغال.
فرخی.
گر براندیشی بریدستی ره دور و دراز
چون نیندیشی که این رفتن بدینسان تا کجا.
ناصرخسرو.
لغت نامه دهخدا
(کِ کِ/ کُ کُ کَ دَ)
اندازه گرفتن و تعیین مسافت و حجم کردن.
لغت نامه دهخدا
تصویری از براندیشیدن
تصویر براندیشیدن
فکر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
کودتا، برافکنی، حکومت ستیزی، سرنگونی، سرنگون سازی، نابودی
فرهنگ واژه مترادف متضاد