اندیشیدن. فکر کردن: چون نامۀ مردان بدو رسید براندیشید و صلح اجابت کرد بر پانصد هزاردرم وصد غلام... (ترجمه تاریخ طبری). بکردار بد هیچ مگشای چنگ براندیش از دوده و نام و ننگ. فردوسی. می خواه و طرب جوی و زبهر طرب خویش می را سببی ساز و براندیش و برآغال. فرخی. گر براندیشی بریدستی ره دور و دراز چون نیندیشی که این رفتن بدینسان تا کجا. ناصرخسرو.