جدول جو
جدول جو

معنی براسر - جستجوی لغت در جدول جو

براسر
(بَ سَ)
دهی از دهستان عمارلوی بخش رودبار شهرستان رشت است که 900 تن سکنه دارد. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 2) ، روشن شدن، خشمگین شدن، سرخ شدن و گلگون گشتن از شرم یا خشم یا شادی، رایج شدن. رجوع به برافروخته و برافروختن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برادر
تصویر برادر
(پسرانه)
اخوی، داداش، کنایه از رفیق (نگارش کردی: برادهر)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فراسر
تصویر فراسر
بالای سر، گرد سر، زیر سر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برابر
تصویر برابر
مقابل، رو به رو، هم وزن، مساوی، هم سنگ، برای نشان دادن مقایسۀ دو چیز پس از اعداد قرار می گیرد مثلاً دوبرابر، ده برابر، هم زمان
برابر کردن: هم و زن کردن، یک اندازه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بر سر
تصویر بر سر
بر روی سر، بالای سر، برتر، بزرگ، سردار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برادر
تصویر برادر
پسری که با دختر یا پسر دیگر از یک پدر و مادر باشد، نسبت به آن پسر یا دختر برادر است، داداش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سراسر
تصویر سراسر
سرتاسر، از این سر تا آن سر، سربه سر، همه، کلاً، تماماً
فرهنگ فارسی عمید
پسر یا مردی که در پدر و مادر یا یکی از آن دو با شخص مشترک باشد اخ اخوی داداش بردر یا برادر پدر. عم عمو. یا برادر حقیقی. برادر از یک پدر و یک مادر. یا برادر دینی. هم کیش هم مذهب. یا برادر رضاعی. پسر یا مردی که با شخص از یک پستان شیر خورده باشد پسر دایه شخص. یا برادر شوهر. مردی که اخوی شوهر زنی باشد خوسره. یا برادر مادر. دایی خال خالو
فرهنگ لغت هوشیار
پسر یا مردی که در پدر و مادر یا یکی از آن دو با شخص مشترک باشد اخ اخوی داداش بردر یا برادر پدر. عم عمو. یا برادر حقیقی. برادر از یک پدر و یک مادر. یا برادر دینی. هم کیش هم مذهب. یا برادر رضاعی. پسر یا مردی که با شخص از یک پستان شیر خورده باشد پسر دایه شخص. یا برادر شوهر. مردی که اخوی شوهر زنی باشد خوسره. یا برادر مادر. دایی خال خالو
فرهنگ لغت هوشیار
از پی از عقب دنبال، پیر تابع، به تبع به پیروی. توضیح در باب استعمال (در اثر) بنظر ما بهتر همان (براثر) است که در نسخه های قدیمی دیده میشود و چون (اثر) اصلا بمعنی جاو نشانه پا و هر چیز یست که از چیزی بجا ماند پس براثر کسی یا چیزی یعنی پارا روی جا و نشانه پای آن کس و یا آن چیز گذاشتن و درین صورت شکی نیست که باید مقدم بر (اثر) حرف (بر) باشد که بمعنی روی است نه در اما از آنجا که بعدها اثر معنی اصلی خود را در استعمال مردم از دست داده و بمعنی نتیجه معمول گردیده بقیاس (در نتیجه) بعضی از مردم آنرا (در اثر) - که همین معنی را میرساند استعمال نموده و نوشته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برابر
تصویر برابر
مساوی، علی السویه، معادل، یکسان، بتساوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراسر
تصویر سراسر
کشاکش، برابر، همه و تمام، دمادم
فرهنگ لغت هوشیار
بالای سر گرد سر: فراسر پدر نشست گریان. بسکه از نرگس تو فتنه فزوده است رواج دامن فتنه چو دستار فراسر پیچم. (ابو نصیر نصیری بدخشانی)، زیر سر: همان جا خفتی بر زمین و بالش فراسر نه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برابر
تصویر برابر
((بَ بَ))
هم وزن، هم سنگ، مطابق، معادل، مساوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراسر
تصویر فراسر
((فَ سَ))
بالای سر، گرد سر، زیر سر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سراسر
تصویر سراسر
((سَ سَ))
تمام، همه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برادر
تصویر برادر
((بَ دَ))
پسر یا مردی که در پدر و مادر یا یکی از آن دو با شخص مشترک باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سراسر
تصویر سراسر
کاملا، کلا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برابر
تصویر برابر
منطبق، مساوی، مطابق، معادل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برابر
تصویر برابر
Equal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برابر
تصویر برابر
égal
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از برابر
تصویر برابر
שווה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از برابر
تصویر برابر
समान
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از برابر
تصویر برابر
setara
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از برابر
تصویر برابر
เท่ากัน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از برابر
تصویر برابر
gelijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از برابر
تصویر برابر
igual
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از برابر
تصویر برابر
igual
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از برابر
تصویر برابر
uguale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از برابر
تصویر برابر
相等的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از برابر
تصویر برابر
równy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از برابر
تصویر برابر
рівний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از برابر
تصویر برابر
gleich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از برابر
تصویر برابر
равный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برابر
تصویر برابر
平等の
دیکشنری فارسی به ژاپنی