جدول جو
جدول جو

معنی برادری - جستجوی لغت در جدول جو

برادری
برادر بودن
تصویری از برادری
تصویر برادری
فرهنگ فارسی عمید
برادری
(بَ دَ)
برادر بودن. اخوت. اخاء. اخاوت. (یادداشت بخط مؤلف). مؤاخات و نسبت اخوت و خویشی. (منتهی الارب) :
آئین برادری وشرط یاری
آن نیست که عیب من هنر پنداری.
سعدی.
، سزاواری. لیاقت.
- امثال:
دارندگی و برازندگی
لغت نامه دهخدا
برادری
اخوت وبرادر بودن، خویشی
تصویری از برادری
تصویر برادری
فرهنگ لغت هوشیار
برادری
اخوت، مساوات، مصادقت، دوستی، مودت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
برادری
الأخوّة
تصویری از برادری
تصویر برادری
دیکشنری فارسی به عربی
برادری
Brotherhood, Fraternal, Fraternization
تصویری از برادری
تصویر برادری
دیکشنری فارسی به انگلیسی
برادری
fraternité, fraternel, fraternisation
تصویری از برادری
تصویر برادری
دیکشنری فارسی به فرانسوی
برادری
hermandad, fraternal, confraternización
تصویری از برادری
تصویر برادری
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
برادری
братство , братский , братание
تصویری از برادری
تصویر برادری
دیکشنری فارسی به روسی
برادری
Brüderlichkeit, brüderlich, Verbrüderung
تصویری از برادری
تصویر برادری
دیکشنری فارسی به آلمانی
برادری
братерство , братський , братання
تصویری از برادری
تصویر برادری
دیکشنری فارسی به اوکراینی
برادری
braterstwo, braterski, fraternizacja
تصویری از برادری
تصویر برادری
دیکشنری فارسی به لهستانی
برادری
兄弟情谊 , 兄弟般的 , 结交
تصویری از برادری
تصویر برادری
دیکشنری فارسی به چینی
برادری
fraternidade, fraternal, confraternização
تصویری از برادری
تصویر برادری
دیکشنری فارسی به پرتغالی
برادری
بھائی چارہ , بھائیوں جیسا
تصویری از برادری
تصویر برادری
دیکشنری فارسی به اردو
برادری
جامعه
دیکشنری اردو به فارسی
برادری
ভ্রাতৃত্ব , ভ্রাতৃত্বপূর্ণ , ভ্রাতৃত্বসন্ধান
تصویری از برادری
تصویر برادری
دیکشنری فارسی به بنگالی
برادری
undugu, wa kike, udugu wa karibu
تصویری از برادری
تصویر برادری
دیکشنری فارسی به سواحیلی
برادری
kardeşlik, kardeşçe, dostane ilişki
تصویری از برادری
تصویر برادری
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
برادری
형제애 , 형제의 , 친목 도모
تصویری از برادری
تصویر برادری
دیکشنری فارسی به کره ای
برادری
fratellanza, fraterno, fraternizzazione
تصویری از برادری
تصویر برادری
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
برادری
אִחְווּת , אחווה , אַחֲוָה מְשֻׁתֶּפֶת
تصویری از برادری
تصویر برادری
دیکشنری فارسی به عبری
برادری
भाईचारा , भ्रातृ , भाईचारे की भावना
تصویری از برادری
تصویر برادری
دیکشنری فارسی به هندی
برادری
persaudaraan, persahabatan
تصویری از برادری
تصویر برادری
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
برادری
ความเป็นพี่น้อง , เป็นพี่น้อง , ความสัมพันธ์ฉันมิตร
تصویری از برادری
تصویر برادری
دیکشنری فارسی به تایلندی
برادری
broederschap, broederlijk, verbroedering
تصویری از برادری
تصویر برادری
دیکشنری فارسی به هلندی
برادری
兄弟愛 , 兄弟の , 親睦
تصویری از برادری
تصویر برادری
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برابری
تصویر برابری
برابر بودن، هم وزن یا هم سر بودن، رو به رو شدن
برابری کردن: با کسی رو به رو شدن، دعوی هم سنگی و هم زوری کردن، ستیزه کردن، همدوش و هم ردیف بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بلادری
تصویر بلادری
ویژگی کسی که بلادر بسیار استفاده می کرد، معجونی که از بلادر درست می کردند، کنایه از دیوانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهادری
تصویر بهادری
دلیری، دلاوری، پهلوانی
فرهنگ فارسی عمید
برابربودن تساوی، هموزنی همسنگی تساوی، همواری، همدوشی همسانی همردیفی، تطابق مطابق بودن معادل بودن، برابری سال 1340 هجری شمسی با 1381 هجری قمری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهادری
تصویر بهادری
دلیری یلی گردی شجاعت دلیری، جرا ت جسارت
فرهنگ لغت هوشیار
معجونی که از بلادر ترتیب دهند، کسی که بلادر بسیار استعمال کند، کسانی که بجنون دچار میگشتند بلادری خوانده میشدند از قبیل ابوالحسن احمدبن یحیی بن جابربن داود بغدادی مولف کتاب فتوح البلدان
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی کجه دوزی گل دوزی ترسیمات برجسته برروی پارچه بوسیله سوزن یا ماشین ایجاد کردن گلدوزی قلاب دوزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برابری
تصویر برابری
انطباق، موازنه، تساوی
فرهنگ واژه فارسی سره