جدول جو
جدول جو

معنی برابیر - جستجوی لغت در جدول جو

برابیر
(بَ)
جمع واژۀ بربور. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به بربور شود.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برابری
تصویر برابری
برابر بودن، هم وزن یا هم سر بودن، رو به رو شدن
برابری کردن: با کسی رو به رو شدن، دعوی هم سنگی و هم زوری کردن، ستیزه کردن، همدوش و هم ردیف بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برابر
تصویر برابر
مقابل، رو به رو، هم وزن، مساوی، هم سنگ، برای نشان دادن مقایسۀ دو چیز پس از اعداد قرار می گیرد مثلاً دوبرابر، ده برابر، هم زمان
برابر کردن: هم و زن کردن، یک اندازه کردن
فرهنگ فارسی عمید
(بَ بَ)
تعادل. تساوی. یکسانی. مساوات. (ناظم الاطباء) (از آنندراج). همسری. (آنندراج). همتایی. همسنگی:
با روی تو ماه آسمان را
امکان برابری ندیدم.
سعدی.
- برابری کردن، مساوات و همسری و یکسانی نمودن با کسی. (آنندراج) :
خورشید را سخی چو تو دانند مردمان
خورشید با تو کرد نیارد برابری.
فرخی.
سپهر با تو برفعت برابری نکند
که شرمسار شود مدعی بلا برهان.
سعدی.
جز صورتت در آینه کس را نمیرسد
با طلعت بدیع تو کردن برابری.
سعدی.
لغت نامه دهخدا
کلمه آهرمنی، خفتن. خوابیدن. تمرگیدن. (یادداشت مؤلف). در حالت نشسته به روی افتاده خوابیدن. (ناظم الاطباء) ، برداشتن. برگرفتن. (یادداشت مؤلف) ، بمعنی ربودن باشد. (برهان) (از آنندراج). ربودن. دزدیدن. گرفتن. (ناظم الاطباء). قاپیدن. (یادداشت مؤلف) :
در خون جگر بسی تپیدم
تا بوسه ای از لبش کپیدم.
عنصری (از فرهنگ جهانگیری).
رجوع به قاپیدن شود، بکارت گرفتن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
برابربودن تساوی، هموزنی همسنگی تساوی، همواری، همدوشی همسانی همردیفی، تطابق مطابق بودن معادل بودن، برابری سال 1340 هجری شمسی با 1381 هجری قمری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برابر
تصویر برابر
مساوی، علی السویه، معادل، یکسان، بتساوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برابر
تصویر برابر
((بَ بَ))
هم وزن، هم سنگ، مطابق، معادل، مساوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برابر
تصویر برابر
منطبق، مساوی، مطابق، معادل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برابری
تصویر برابری
انطباق، موازنه، تساوی
فرهنگ واژه فارسی سره
تساوی، عدالت، مساوات، معادله، همتایی، همسانی، هم سنگی، هم وزنی، تطابق، مطابقت، تعادل
متضاد: نابرابری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از برابری
تصویر برابری
المساواة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از برابری
تصویر برابری
Equality, Parity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برابری
تصویر برابری
égalité, parité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
سره سره برابر
فرهنگ گویش مازندرانی
برابر، هم سان، از روبرو و از مقابل ظاهر شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از برابری
تصویر برابری
równość, parytet
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از برابری
تصویر برابری
সমতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از برابری
تصویر برابری
равенство , паритет
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برابری
تصویر برابری
Gleichheit, Parität
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از برابری
تصویر برابری
рівність , паритет
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از برابری
تصویر برابری
مساوات
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از برابری
تصویر برابری
eşitlik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از برابری
تصویر برابری
usawa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از برابری
تصویر برابری
平等
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از برابری
تصویر برابری
평등 , 동등함
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از برابری
تصویر برابری
平等 , 同等
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از برابری
تصویر برابری
שוויון , שִׁוְיוֹן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از برابری
تصویر برابری
kesetaraan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از برابری
تصویر برابری
ความเท่าเทียม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از برابری
تصویر برابری
gelijkheid, pariteit
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از برابری
تصویر برابری
igualdad, paridad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از برابری
تصویر برابری
uguaglianza, parità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از برابری
تصویر برابری
igualdade, paridade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از برابری
تصویر برابری
समानता
دیکشنری فارسی به هندی