- برابر
- منطبق، مساوی، مطابق، معادل
معنی برابر - جستجوی لغت در جدول جو
- برابر
- مساوی، علی السویه، معادل، یکسان، بتساوی
- برابر
- مقابل، رو به رو، هم وزن، مساوی، هم سنگ، برای نشان دادن مقایسۀ دو چیز پس از اعداد قرار می گیرد مثلاً دوبرابر، ده برابر، هم زمان
برابر کردن: هم و زن کردن، یک اندازه کردن
- برابر ((بَ بَ))
- هم وزن، هم سنگ، مطابق، معادل، مساوی
- برابر
- равный
- برابر
- gleich
- برابر
- рівний
- برابر
- uguale
- برابر
- gelijk
- برابر
- เท่ากัน
- برابر
- setara
- برابر
- استعبادٌ
- برابر
- برابر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
انطباق، موازنه، تساوی
برابربودن تساوی، هموزنی همسنگی تساوی، همواری، همدوشی همسانی همردیفی، تطابق مطابق بودن معادل بودن، برابری سال 1340 هجری شمسی با 1381 هجری قمری
برابر بودن، هم وزن یا هم سر بودن، رو به رو شدن
برابری کردن: با کسی رو به رو شدن، دعوی هم سنگی و هم زوری کردن، ستیزه کردن، همدوش و هم ردیف بودن
برابری کردن: با کسی رو به رو شدن، دعوی هم سنگی و هم زوری کردن، ستیزه کردن، همدوش و هم ردیف بودن
Equality, Parity
равенство , паритет
Gleichheit, Parität
рівність , паритет
równość, parytet