جدول جو
جدول جو

معنی بذیذه - جستجوی لغت در جدول جو

بذیذه
(بَ ذی ذَ / ذِ)
غلبه.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ رِ)
بدحال شدن. بذاذ. بذذ. بذوذه. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از المصادر زوزنی).
لغت نامه دهخدا
(بَ ءَ)
مؤنث بذی ٔ. زن بد و زشت گفتار. (ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغه). مؤنث بذّی. زن ناسزاگوی. (از ذیل اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(بَ مَ)
خردمندی که در خشم از جا نرود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آنکه در غیر مورد غضب غضبناک نشود. (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
بدحال شدن. بذاذ. بذاذه. بذذ. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء). رجوع به بذاذ شود، ظاهر شدن و طلوع کردن آفتاب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(غَ ذی ذَ)
ریم و زرداب و خون زخم و گوشت مردۀ آن. (منتهی الارب) (آنندراج). غثیثه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(لَ ذَ)
تأنیث لذیذ. ج، لذائذ
لغت نامه دهخدا
(بَ ذی یَ)
مؤنث بذّی. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(بِ)
مانند و همتا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مثل. (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بَ ذَ)
بمعنی بیذق که معرب بیذۀ فارسی است. (از المعرب جوالیقی ص 82). رجوع به بیذق شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بذاذه
تصویر بذاذه
پراشیدگی (بد حالی) سخت گذرانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غذیذه
تصویر غذیذه
ریم، زرداب، گوشت مرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لذیذه
تصویر لذیذه
مونث لذیذ بنگرید به لذیذ مونث لذیذ جمع لذائذ (لذایذ)
فرهنگ لغت هوشیار