جدول جو
جدول جو

معنی بدگویی - جستجوی لغت در جدول جو

بدگویی
عیبگو، آنکه فحش میدهد
تصویری از بدگویی
تصویر بدگویی
فرهنگ لغت هوشیار
بدگویی
سخن زشت گفتن، دشنام دادن
تصویری از بدگویی
تصویر بدگویی
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بد گویی
تصویر بد گویی
بد حرفی بد سخنی، غیبت تهمت افترا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدبویی
تصویر بدبویی
تعفن گندیدگی مقابل خوشبویی عطر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدخویی
تصویر بدخویی
زشت خویی، تندخویی، بدخلقی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدبویی
تصویر بدبویی
گندیدگی، تعفن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدگویی کردن
تصویر بدگویی کردن
Badmouth
دیکشنری فارسی به انگلیسی
говорить плохо о
دیکشنری فارسی به روسی
बुरी बातें करना
دیکشنری فارسی به هندی
খারাপ কথা বলা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بازگویی
تصویر بازگویی
نقل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بکرگویی
تصویر بکرگویی
نوگویی، نوآوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد خویی
تصویر بد خویی
بد خلقی بد خیمی زشت خویی تند خویی مقابل خوش خویی نیک خویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازگویی
تصویر بازگویی
واگویش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پرگویی
تصویر پرگویی
وراجی، اکثار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بد گوی
تصویر بد گوی
کسی که زیاد دشنام دهد آنکه غالبا سخن زشت گوید بد زبان بد دهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدگواری
تصویر بدگواری
بدطعی، سوءهضم، بدبوئی
فرهنگ لغت هوشیار