معنی بدگویی کردن
بدگویی کردن
falar mal de
تصویر بدگویی کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
واژههای مرتبط با بدگویی کردن
بدگویی کردن
بدگویی کردن
Badmouth
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بدگویی کردن
بدگویی کردن
говорить плохо о
دیکشنری فارسی به روسی
بدگویی کردن
بدگویی کردن
schimpfen über
دیکشنری فارسی به آلمانی
بدگویی کردن
بدگویی کردن
лаяти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بدگویی کردن
بدگویی کردن
przeklinać
دیکشنری فارسی به لهستانی
بدگویی کردن
بدگویی کردن
说坏话
دیکشنری فارسی به چینی
بدگویی کردن
بدگویی کردن
parlare male di
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بدگویی کردن
بدگویی کردن
hablar mal de
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بدگویی کردن
بدگویی کردن
dire du mal de
دیکشنری فارسی به فرانسوی