شتر و گاو قربانی که به مکه فرستند. مذکر و مؤنث در آن یکسان است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ماده شتر یا ماده گاو که در مکه نحر شود و چون آنها را تناور و پروار می کردند از آن بدنه نامیده اند و از آنجاست: ’اراک اضعف السدنه و انت فی قد البدنه’. (از اقرب الموارد). آنچه قربان کنند. (مهذب الاسماء). کشتار و قربانی از نوع شتر و گاو که به مکه برند قربانی را و نر و ماده هر دو را بدنه گویند. فسیکه. ذبیحه. (یادداشت مؤلف). ج، بدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء).
شتر و گاو قربانی که به مکه فرستند. مذکر و مؤنث در آن یکسان است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ماده شتر یا ماده گاو که در مکه نحر شود و چون آنها را تناور و پروار می کردند از آن بدنه نامیده اند و از آنجاست: ’اراک اَضعف السدَنه و انت فی قدِ البدنه’. (از اقرب الموارد). آنچه قربان کنند. (مهذب الاسماء). کشتار و قربانی از نوع شتر و گاو که به مکه برند قربانی را و نر و ماده هر دو را بدنه گویند. فسیکه. ذبیحه. (یادداشت مؤلف). ج، بُدُن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء).
تنه. پیکر. بدنۀ عمارت. (فرهنگ فارسی معین). قسمتی از دیوار که غیر ستون است. آنچه میان دو جرز واقع شود. یک طرف ظاهر عمارت. در اصطلاح بنایان، تمام دیوار یک جانب بنا. (از یادداشتهای مؤلف) : دگمۀ برقی کناربدنۀ دیوار را فشار داد. (سایه روشن هدایت ص 13) ، زیان آور. (ناظم الاطباء) (از اشتنگاس)
تنه. پیکر. بدنۀ عمارت. (فرهنگ فارسی معین). قسمتی از دیوار که غیر ستون است. آنچه میان دو جرز واقع شود. یک طرف ظاهر عمارت. در اصطلاح بنایان، تمام دیوار یک جانب بنا. (از یادداشتهای مؤلف) : دگمۀ برقی کناربدنۀ دیوار را فشار داد. (سایه روشن هدایت ص 13) ، زیان آور. (ناظم الاطباء) (از اشتنگاس)