- بدنفسی
- شهوت پرستی، بدفطرتی
معنی بدنفسی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل و حالت بد نفس
بدذات، بدسرشت
بدنهاد، بدسرشت، بدطینت
بددم، آنکه افسون یا سخنش در دیگری اثر نمی کند
سوء شهرت، تهمت
غافلی نادانی
گنده دم گنده دهان بد روان آلوده روان بد فطرت بد نهاد بد سرشت، شهوت پرست
بدجنس بودن، بدطینتی، بدنهادی
رسوایی، بی آبرویی
Vilification
очернение
Verleumdung
наклеп
oszczerstwo
difamação
diffamazione
vilipendio
diffamation
laster
การหมิ่นประมาท
علوٌّ
बदनामी
הַשְׁמָצָה
karalama
kashfa
মানহানি
بدنامی
به خود بنفس خود بذات خویش بذاته خودش. بنی آدم: فرزندان آدم (ع) آدمیان مردمان: (شغل عمارت از معظمات امور عالم و مهمات جمهور بنی آدم است)
پارسی تازی شده بنفشه از گیاهان دارویی بنفشه
حرامزاده، بداصل