معنی بدنفس - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با بدنفس
بدنفس
- بدنفس
- کسی که نفسش متعفن و با صدای منکر بود. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
بدنفس
- بدنفس
- بدفطرت و کسی که شهوت پرست بود. (ناظم الاطباء). بدذات و بدسرشت. (آنندراج). و رجوع به نفس شود
لغت نامه دهخدا
بد نفس
- بد نفس
- گنده دم گنده دهان بد روان آلوده روان بد فطرت بد نهاد بد سرشت، شهوت پرست
فرهنگ لغت هوشیار
بدنفسی
- بدنفسی
- شهوت پرستی و بدفطرتی. (ناظم الاطباء). خبث سریرت. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
دنفس
- دنفس
- زن گول. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا