جدول جو
جدول جو

معنی بدمعامله - جستجوی لغت در جدول جو

بدمعامله
بدحساب
تصویری از بدمعامله
تصویر بدمعامله
فرهنگ لغت هوشیار
بدمعامله
کسی که در داد و ستد سخت گیری یا نادرستی کند، بدحساب
تصویری از بدمعامله
تصویر بدمعامله
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کجپلاس هرگز گلیم بخت مرا درمحیط دهر - از آب در نیاورد این چرخ کج پلاس (علی خراسانی) بد سودا کسی که معامله را بدرستی و سهولت انجام ندهد سخت معامله. بد منظر آنچه بنظر بد آید بد نما بد نمود. بد منظری زشت بنظر آمدن بد نمایی بد نمود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدمعاملگی
تصویر بدمعاملگی
سخت جوشی دیر جوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدمعاملگی
تصویر بدمعاملگی
عمل بدمعامله، بدمعامله بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معامله
تصویر معامله
داد و ستد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معامله
تصویر معامله
با هم داد و ستد کردن، خرید و فروش کردن
فرهنگ فارسی عمید
معامله و معاملت در فارسی: همکاری، داد و ستد سودا، پیمان باهم کارکردن، داد و ستد کردن با یکدیگر باهم خرید و فروش کردن، عمل (باهم)، داد و ستد: مقصود ازین معامله بازار تیزیست نی جلوه می فروشم و نی عشوه می خرم. (حافظ)، قرارداد. توضیح قرار دادی بود که روابط میان کشاورزان خبیر و فدک و تیمه و و ادی القری را باحضرت محمد ص تعدیل میکرد و چنین مینماید که این قرارداد زا معامله خوانده اند. گویا بعدها این کلمه در مورد اجاره داری و قراردادهای عمومی بکار رفته باشد، در دوره سلجوقیان دیوان مخصوصی بنام دیوان معاملات و قسمت و جود داشت که مثلا سرو کار آن با مالیاتی بود که بموجب قرارداد عمومی و صول میشد یعنی قراردادی از نوع مقاطعه (مالک و زارع در ایران)، جمع معاملات. یا معامله بمثل. با کسی همان کردن که وی با شخص کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معامله
تصویر معامله
((مُ مَ لَ یا مِ لِ))
داد و ستد، خریدوفروش، با هم کار کردن، داد و ستد با یکدیگر، قرارداد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معامله
تصویر معامله
Transaction
دیکشنری فارسی به انگلیسی