جدول جو
جدول جو

معنی بدسلوکی - جستجوی لغت در جدول جو

بدسلوکی
ناسازگاری، بدرفتاری، بداخلاقی، بدسری، بدخویی، بداخلاقی
متضاد: خوش سلوکی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بدسلوکی
بدرفتاری، سوء استفاده
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سُ)
ناسازگاری. بدرفتاری. عدم مرافقت و موافقت
لغت نامه دهخدا
(بَ جِ لَ/ لُ)
نارامی. تنفر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
منسوب به سلوکوس است. رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناسلوکی
تصویر ناسلوکی
بدرفتاری، ناسازگاری
فرهنگ لغت هوشیار
بداخلاق، بدعنق، بدلعاب، ناسازگار، بدسر، بدرفتار
متضاد: خوش سلوک، خوش رفتار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سوء استفاده کردن
دیکشنری اردو به فارسی
به طور سوء استفاده آمیز، با سوء استفاده
دیکشنری اردو به فارسی