کوتوال. (یادداشت مرحوم دهخدا). دژبان. قلعه دار: همانگه سوی دزبان کس فرستاد که بختم دوش درخواب آگهی داد. (ویس و رامین). بدیدی دز از دز فرودآمدی به دزبان بر از وی درود آمدی. نظامی. دزبانوی من ز دز گشاده دزبان وی از دز اوفتاده. نظامی (لیلی و مجنون ص 196). و رجوع به دژبان شود
کوتوال. (یادداشت مرحوم دهخدا). دژبان. قلعه دار: همانگه سوی دزبان کس فرستاد که بختم دوش درخواب آگهی داد. (ویس و رامین). بدیدی دز از دز فرودآمدی به دزبان بر از وی درود آمدی. نظامی. دزبانوی من ز دز گشاده دزبان وی از دز اوفتاده. نظامی (لیلی و مجنون ص 196). و رجوع به دژبان شود
ژاژخایی و هرزه سرایی. (ناظم الاطباء). بذائت. بذائت لسان. ذرب. بذرب. بذاء. فحش. دشنام. ناسزا. بددهنی: تو همه کلفتهای مرا با بدزبانی می تارانی. (یادداشت مؤلف). - بدزبانی کردن، ناسزا گویی کردن. تندی و تیزی کردن: تو با او چنین بدزبانی مکن چنین تندی و دل گرانی مکن. فردوسی
ژاژخایی و هرزه سرایی. (ناظم الاطباء). بذائت. بذائت لسان. ذرب. بذرب. بذاء. فحش. دشنام. ناسزا. بددهنی: تو همه کلفتهای مرا با بدزبانی می تارانی. (یادداشت مؤلف). - بدزبانی کردن، ناسزا گویی کردن. تندی و تیزی کردن: تو با او چنین بدزبانی مکن چنین تندی و دل گرانی مکن. فردوسی