جدول جو
جدول جو

معنی بدبوک - جستجوی لغت در جدول جو

بدبوک
(بَ)
بدخواه. باکینه.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بدبدک
تصویر بدبدک
هدهد، پرنده ای خاکی رنگ، کوچک تر از کبوتر با خال های زرد، سیاه و سفید که روی سرش دسته ای پر به شکل تاج یا شانه دارد، در خوش خبری به او مثل می زنند، شانه سر، بوبویه، مرغ سلیمان، شانه به سر، پوپک، بوبه، کوکله، پوپو، پوپ، پوپش، بوبک، شانه سرک، بوبو، پوپؤک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
چیزی که بوی بد می دهد، گندیده، بویناک
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
آنچه بوی بد دهد. متعفن. گندیده. بویناک. مقابل خوشبوی و معطر. (فرهنگ فارسی معین). عفن. کریه الرایحه. گنده. (یادداشت مؤلف). منتن، منتین، بدبوی. (منتهی الارب). و رجوع به بدبو شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
بدبوک. رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(بَ بَ دَ)
هدهد. مرغ سلیمان. (از برهان قاطع) (از آنندراج) (از هفت قلزم) (انجمن آرا) ، بد اصل و نسب:
هم سگان را قلاده زرین است
هم خران را خز است پشماکند
خلف صدقت ار منم بگذار
زادگان حرام بدپیوند.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 762)
لغت نامه دهخدا
دیوانه، احمق
لغت نامه دهخدا
(بَ)
بدبوی. منتن و متعفن و چیزی که دارای بو و رایحۀ بد و نتن باشد و چیز گنده. (از ناظم الاطباء). منتن. عفن. نتن. دفر. دفره. گنده. (یادداشت مؤلف). مقابل خوشبو. (آنندراج). دفر، بدبو شدن طعام. (منتهی الارب). و رجوع به بدبوی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بدبوی
تصویر بدبوی
آنچه که بوی بد دهد متعفن گندیده بویناک مقابل خوشبوی معطر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدبدک
تصویر بدبدک
((بَ بَ دَ))
هدهد
فرهنگ فارسی معین
بویناک، عفن، گند، گندیده، متعفن، مشام آزار
متضاد: خوشبو، شامه نواز، معطر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بدبده، بلدرچین، کرک، پوپک، هدهد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
رائحةٌ كريهةٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
Fetid, Foulsmelling
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
fétide, nauséabond
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
зловонный , воняющий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
悪臭のある , 臭い
دیکشنری فارسی به ژاپنی
بدبو، بو، آشوب، آشوبی بودن، بوی بد، فساد
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
بدبو
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
দুর্গন্ধ , দুর্গন্ধযুক্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
mbaya harufu, harufu mbaya
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
kötü kokulu
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
악취가 나는 , 악취 나는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
दुर्गंधित
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
מסריח
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
übelriechend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
busuk, bau busuk
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
เหม็น , มีกลิ่นเหม็น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
stinkend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
fétido, maloliente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
fétido, malcheiroso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
恶臭的 , 发臭的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
śmierdzący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
смердючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
fetido, maleodorante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی