جدول جو
جدول جو

معنی بداؤنی - جستجوی لغت در جدول جو

بداؤنی(بَ دا اُ)
عبدالقادر بن ملوکشاه. مورخ و شاعر هندی. در سنۀ 947 هجری قمری یا یک دو سالی بعد از آن بدنیا آمد. در جوانی به اکبرشاه امپراطور مغول پیوست و در دستگاه او منصب هزاری یافت بعدها در جزو مؤلفین تاریخ الفی درآمد و گذشته از آن منظومۀ بزرگ رامایانا را از سانسکریت و معجم البلدان یاقوت یا قسمتی از آن را از عربی به امر اکبر ترجمه نمود اثر مهم او منتخب التواریخ است در تاریخ مسلمین هند که در آن از اوضاع و احوال عصر اکبرشاه انتقاد بسیار کرده است. وی بتخلص قادری شعر می سرود و در حدود 1014 هجری قمری درگذشت. (از دایره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(وُ / وَ)
زنی را گویند که شوهرش زن دیگر داشته باشد. (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 198). زن همشودار. زن هوودار
لغت نامه دهخدا
(بَ / بِ وی ی)
منسوب به بداوه. (از منتهی الارب). منسوب به بداوه که صحرا باشد یعنی کسی که دربادیه برآید و در آن اقامت گزیند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا