- بداهه
- خود آی آمده فرق سخن عشق و خرد خواستم از دل - گفت} آمده {دیگر بود و} ساخته {دیگر (شریف) نااندیش ناگه آی ناگه آینده زود انداز بداهت بدیهه
معنی بداهه - جستجوی لغت در جدول جو
- بداهه ((بِ یا بَ هِ))
- سخن بی اندیشه گفتن، بی تأمل سخن گفتن، بداهت، بدیهه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نادانی سادگی کانایی نابخردی، سست اندیشی
خود آی آمده فرق سخن عشق و خرد خواستم از دل - گفت} آمده {دیگر بود و} ساخته {دیگر (شریف) نااندیش ناگه آی ناگه آینده زود انداز بنگرید به بداهه بدون اندیشه سخن گفتن یا شعر سرودن نیندیشیده نا اندیش
سر آغاز، جمع بدیهه، خود آی ها آمده ها
ناگاه درآمدن، بی اندیشه سخن گفتن، بی تامل نوشتن
بیابانگردی دشت نشینی
تناوریدن فربهی تناوریدن فربهی
بدون طول تفکر، سخن یا شعر گفتن، در علوم ادبی شعر و سخنی که بدون تامل گفته شود، زودانداز
ناگاه درآمدن، ناگاه آمدن چیزی، بی تامل سخن گفتن، آشکار و واضح بودن
Extemporaneousness
экспромт
Spontaneität
екс템поралізм
improwizacja
espontaneidade
estemporaneità
extemporaneidad
extemporanéité
spontaniteit
การแสดงสด
ketidaksengajaan
بطريقةٍ غير معيدةٍ
आकस्मिकता
ספונטניות
doğaçlama
udhihirisho wa haraka
অস্থিরতা
اتفاقی نوعیت
میدان