- بداهت
ناگاه درآمدن، ناگاه آمدن چیزی، بی تامل سخن گفتن، آشکار و واضح بودن
معنی بداهت - جستجوی لغت در جدول جو
- بداهت (کَ دَ)
ناگاه درآمدن. (فرهنگ فارسی معین).
- بداهت
ناگاه درآمدن، بی اندیشه سخن گفتن، بی تامل نوشتن
- بداهت ((بَ هَ))
سخن بی اندیشه گفتن، بی تأمل سخن گفتن
- بداهت
آیانی، ارتجال، بداهت، بدیهه، بی اندیشه گفتن، بی تامل سخن گفتن
- بداهت
مرتجلةٌ
- بداهت
Extemporaneousness
- بداهت
extemporanéité
- بداهت
extemporaneidad
- بداهت
экспромт
- بداهت
Spontaneität
- بداهت
екс템поралізм
- بداهت
improwizacja
- بداهت
即兴
- بداهت
espontaneidade
- بداهت
اتفاقی نوعیت
- بداهت
অস্থিরতা
- بداهت
udhihirisho wa haraka
- بداهت
doğaçlama
- بداهت
즉흥성
- بداهت
即興
- بداهت
estemporaneità
- بداهت
आकस्मिकता
- بداهت
ketidaksengajaan
- بداهت
การแสดงสด
- بداهت
spontaniteit
- بداهت
ספונטניות
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خود آی آمده فرق سخن عشق و خرد خواستم از دل - گفت} آمده {دیگر بود و} ساخته {دیگر (شریف) نااندیش ناگه آی ناگه آینده زود انداز بداهت بدیهه
نادانی سادگی کانایی نابخردی کم خردی ساده دلی سلیم دلی، ضعف تدبیر سستی رای. کم عقل بودن، ابلهی