جدول جو
جدول جو

معنی بداصلی - جستجوی لغت در جدول جو

بداصلی
(بَ اَ)
بدذاتی. پست سرشتی. بشوتنی. دون نژادی. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
بداصلی
بدذاتی، بدطینتی، بدگوهری، بدنژادی
متضاد: بدگهری، خوش ذاتی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بدسالی
تصویر بدسالی
خشکسالی، سال کمیابی و گرانی خواربار، قحط سالی، تنگ سال، تنگ سالی
فرهنگ فارسی عمید
(بَ اَ)
بدنژاد. فرومایه. (آنندراج). بدذات. بشوتن. بدسرشت. پست نژاد. (از ناظم الاطباء). بدنسب. بدگوهر. بدگهر. بی گوهر. نانجیب. (یادداشت مؤلف). قمهد. (منتهی الارب) :
می آزاده پدید آرد از بداصل
فراوان هنر است اندرین نبید.
رودکی.
ز بداصل چشم بهی داشتن
بود خاک در دیده انباشتن.
فردوسی.
از مردم بداصل نخیزد هنر نیک
گویند نخستین سخن از نامۀ پازند
آنست که با مردم بداصل مپیوند.
لبیبی.
کافور نخیزد ز درختان سپیدار.
منوچهری.
کی گردد مه مردم بداصل بدعوی
کی گردد نو پیرهن کهنه به آهار.
سنایی.
مرد بداصل هست بدکردار
مطلب بوی نافه از مردار.
مکتبی
لغت نامه دهخدا
تصویری از بد اصلی
تصویر بد اصلی
بد ذاتی، پست سرشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد گلی
تصویر بد گلی
زشترویی مقابل خوشگلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدخصلت
تصویر بدخصلت
بدحالت، بدصفات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدسالی
تصویر بدسالی
خشکسالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نااصلی
تصویر نااصلی
بداصلی بد نژادی، بداخلاقی فرومایگی، تقلب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد اصل
تصویر بد اصل
فرو مایه بد گوهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد دلی
تصویر بد دلی
بد دل بودن مقابل نیکدلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بفاصله
تصویر بفاصله
در میان، از هم دور
فرهنگ لغت هوشیار
خرده سنجی، ریشخند، جهانرهایی زبانزد سوفیگری منسوب به ابدال. سمت و صفت ابدال فقر ترک وارستگی، ظرافت و تمسخر
فرهنگ لغت هوشیار
بدآغاز، بدذات، بدطینت، بدگوهر، بدنژاد، مفسد، نانجیب
متضاد: اصیل، خوش ذات، نژاده
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بدشکلی
تصویر بدشکلی
Disfigurement, Malformation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بدشکلی
تصویر بدشکلی
défiguration, malformation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بدشکلی
تصویر بدشکلی
cacat fisik, kelainan bentuk
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بدشکلی
تصویر بدشکلی
বিকৃতি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بدشکلی
تصویر بدشکلی
ulemavu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بدشکلی
تصویر بدشکلی
biçimsizlik, şekil bozukluğu
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بدشکلی
تصویر بدشکلی
변형 , 기형
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بدشکلی
تصویر بدشکلی
変形
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بدشکلی
تصویر بدشکلی
עיוות , מַעְוָות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بدشکلی
تصویر بدشکلی
विकृति
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بدشکلی
تصویر بدشکلی
спотворення , деформація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بدشکلی
تصویر بدشکلی
การบิดเบือน , ความพิการ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بدشکلی
تصویر بدشکلی
misvorming
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بدشکلی
تصویر بدشکلی
deformidad, malformación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بدشکلی
تصویر بدشکلی
deformazione, malformazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بدشکلی
تصویر بدشکلی
deformidade, malformação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بدشکلی
تصویر بدشکلی
毁容 , 畸形
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بدشکلی
تصویر بدشکلی
zniekształcenie, deformacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بدشکلی
تصویر بدشکلی
Entstellung, Missbildung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بدشکلی
تصویر بدشکلی
уродство , деформация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بدشکلی
تصویر بدشکلی
بدصورتی , بدشکلی
دیکشنری فارسی به اردو