جدول جو
جدول جو

معنی بدارش - جستجوی لغت در جدول جو

بدارش
بدترکیب، بی قواره
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیارش
تصویر بیارش
(پسرانه)
دو دلیر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بارش
تصویر بارش
ریختن برف یا باران از آسمان، باران، برف
فرهنگ فارسی عمید
(رِ)
اسم مصدر از باریدن. عمل باریدن. ریختن. درّ. درور. باریدن. (ناظم الاطباء) :
برق وارم به وقت بارش میغ
به یکی دست می بدیگر تیغ.
نظامی (هفت پیکر).
ببارش تیغ او چون آهنین میغ
کلید هفت کشور نام آن تیغ.
نظامی.
بر آن تیره دل بارش تیر کرد.
نظامی.
رجوع به برهان قاطع چ معین حاشیۀ ج 1 ص 216 شود.
لغت نامه دهخدا
(بَ بُ رِ)
که بد بریده شده باشد. بدقطع. مقابل خوش برش: جامۀ بدبرش. (از یادداشتهای مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بُ رِ)
حصنی منیع از اعمال ریه به اندلس در هیجده میلی مالقه. (معجم البلدان).
لغت نامه دهخدا
(اِ)
پیشی گرفتن و شتافتن. (ترجمان القرآن جرجانی). تبادر. مبادرت. پیشدستی کردن. (یادداشت مؤلف) : و لاتأکلوها اسرافاً و بداراً ان یکبروا. (قرآن 6/4) ، و آنرامخورید بگزاف شتافتن و پیشی کردن بر بلوغ و بر بزرگ شدن ایشان. (کشف الاسرار میبدی ج 2 ص 420). و از سبب غز و استیلاء مؤیدایبه که از غلمان دار سنجری بفروسیت و بدار از دیگر غلمان مستثنی و ممتاز بود. (جهانگشای جوینی). خواست تا به رأی سلطان صادرات زلات خود پوشیده کند و از تکلیف بدار او بحضرت او معاف دارند. (جهانگشای جوینی). و رجوع به مبادره و مبادرت شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
سیخی که بدان گوساله می رانند. (ناظم الاطباء). چوب که با آن گاو رانند. (از آنندراج). از آلات زراعت است. (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 162 الف)
لغت نامه دهخدا
(بَ رِ)
مبنیاً علی الفتح. بشتاب. (ناظم الاطباء). در استعجال گویند: الوحی ̍ (ا و حا) .الوحی و الوحاک، ای البدار، البدار. (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بارش
تصویر بارش
باریدن (باران و مانند آن)، باران مطر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدار
تصویر بدار
پیشی گرفتن شتافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارش
تصویر بارش
((رِ))
باریدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بارش
تصویر بارش
مطرٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بارش
تصویر بارش
Precipitation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بارش
تصویر بارش
précipitation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بارش
تصویر بارش
yağış
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بارش
تصویر بارش
осадки
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بارش
تصویر بارش
Niederschlag
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بارش
تصویر بارش
опади
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بارش
تصویر بارش
opad
دیکشنری فارسی به لهستانی
بارش، باران
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از بارش
تصویر بارش
بارش
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بارش
تصویر بارش
বৃষ্টিপাত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بارش
تصویر بارش
mvua
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بارش
تصویر بارش
precipitação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بارش
تصویر بارش
precipitazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بارش
تصویر بارش
降水量
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بارش
تصویر بارش
משקעים
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بارش
تصویر بارش
वर्षा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بارش
تصویر بارش
presipitasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بارش
تصویر بارش
ปริมาณน้ำฝน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بارش
تصویر بارش
neerslag
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بارش
تصویر بارش
降水
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بارش
تصویر بارش
precipitación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بارش
تصویر بارش
강수량
دیکشنری فارسی به کره ای