آنکه بد تعلیم شده. - بدآموخته شدن، تعلیم بد و زشت شدن. بد عادت شدن. - بدآموخته کردن، تعلیم بد و زشت کردن بد عادت کردن و رجوع به بدآموختن شود، نمدپاره ای که بر پشت ستور پشت ریش بندند. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج)
آنکه بد تعلیم شده. - بدآموخته شدن، تعلیم بد و زشت شدن. بد عادت شدن. - بدآموخته کردن، تعلیم بد و زشت کردن بد عادت کردن و رجوع به بدآموختن شود، نمدپاره ای که بر پشت ستور پشت ریش بندند. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج)