جدول جو
جدول جو

معنی بدآموختگی - جستجوی لغت در جدول جو

بدآموختگی(بَ تَ / تِ)
عمل بد آموختن. رجوع به بد آموختن شود، فروختن چیزی را بمعاوضه. (منتهی الارب). بمعاوضه فروختن. مباده. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ تَ / تِ)
آنکه بد تعلیم شده.
- بدآموخته شدن، تعلیم بد و زشت شدن. بد عادت شدن.
- بدآموخته کردن، تعلیم بد و زشت کردن بد عادت کردن و رجوع به بدآموختن شود، نمدپاره ای که بر پشت ستور پشت ریش بندند. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ / تِ)
انس. خوی گرفتگی
لغت نامه دهخدا
تصویری از آموختگی
تصویر آموختگی
انس، خوگرفتن
فرهنگ لغت هوشیار