جدول جو
جدول جو

معنی بخیچ - جستجوی لغت در جدول جو

بخیچ
(بَ)
پاسپر شده و فراخ و عریض.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بخیل
تصویر بخیل
خسیس، ممسک، لئیم، زفت، سیه کاسه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بخیه
تصویر بخیه
کوک، آجیده، کوک هایی که روی پارچه با دست یا چرخ خیاطی زده می شود
بخیه زدن: بخیه کردن، کوک زدن پارچه، دوختن درز جامه یا چیز دیگر، در پزشکی دوختن پوست بدن یا عضوی که برای عمل جراحی شکافته شده
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
نجوا. هرچیز که بطور نجوا مخفیانه گفته شود و کلمه ای است که بدان شبان گله را می خواند. (ناظم الاطباء). اما این کلمه ضبط نادرستی است از پچ پچ در معنی اول و بج بج در معنی دوم. رجوع به پچ پچ و بچ بچ و بج بج شود
لغت نامه دهخدا
(بُخْ یَ / یِ)
خط شاغول، ناراحت. (یادداشت مؤلف) :
از آواز ما خفته همسایگان
بدآرام گشتند در خوابها.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
سامان جهاز اسباب وسایل، سلاح ساز جنگ، رخت سفر، ساختگی آمادگی آماده سفر شدن، قصد اراده عزم عزیمت، آماده ساختن نیروی نظامی و تمامی ساز و برگ سفر و جنگ -7 تجهیزات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخیر
تصویر بخیر
بخوبی وخوشی، بسلامتی وتندرستی، بعاقبت وسر انجام نیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
خسیس وممسک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخیه
تصویر بخیه
شکاف جامه ای که دوخته شود، دوخت دراز و طولانی، شلال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخیه
تصویر بخیه
کوکی که روی پارچه با دست یا چرخ خیاطی بزنند، دوختن بخشی از بدن که در اثر عمل جراحی شکافته شده باشد
اهل بخیه: اهل فن، صاحب سررشته، وارد به کار
بخیه به آب دوغ زدن: کنایه از زحمت بیهوده کشیدن، کاری بی حاصل کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
((بَ))
چشم تنگ، خسیس، جمع بخلاء
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
چشم تنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
بخيلٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
Parsimonious, Generous, Stingy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
généreux, parcimonieux, avare
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
관대한 , 인색한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
cömert, cimri
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
فیاض , بخیل , کنجوس
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
mkarimu, mchoyo, fukara
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
উদার , কৃপণ , কিপটে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
נדיב , קַמצָן , קמצן
دیکشنری فارسی به عبری
بخیل، خسیس، غیر سخاوتمند
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
寛大な , 倹約家 , けち臭い
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
genereus, gierig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
उदार , मितव्ययी , कंजूस
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
dermawan, pelit
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
ใจกว้าง , ขี้เหนียว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
generoso, tacaño
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
generoso, parcimonioso, avarento
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
慷慨的 , 吝啬的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
hojny, skąpy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
щедрий , скупий , жадібний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
großzügig, geizig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
щедрый , скупой , жадный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
generoso, parsimonioso, avaro
دیکشنری فارسی به ایتالیایی