- بخشی
- ناظر خرج، رئیس خزانه
معنی بخشی - جستجوی لغت در جدول جو
- بخشی
- روحانی بودایی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عفو، اعطا، تقسیم
روحانی، ایرمان
افزونی، زیادی، کثرت
ترکی سالار سر دسته سرور رئیس سر دسته سردار. توضیح گاه این کلمه برای تعیین شغل و سمت یا احترام باخر اسما (دال بر شغل) ملحق گردد: حکیمباشی فراشباشی نانوا باشی منشی باشی
داد، دهش، عطا، انعام، عطیه، بخشندگی، کرم، جود
بخشاینده وبخشش کننده، عطا کننده وانعام دهنده
تازی پارسی است و بر گرفته از پختی برابر با افغانی نوعی شتر قوی و سرخ رنگ که در خراسان و کرمان یافت میشود شتر قوی هیکل دو کوهانه
زیادی
ناکس فرومایه درویش
ترسیدن
شتر قوی هیکل، شتر دوکوهانه، نوعی شتر تنومند و سرخ رنگ بومی شرق ایران، برای مثال پای مسکین پیاده چند رود / کز تحمل ستوه شد بختی (سعدی - ۹۱)
بخشودن، بخشاینده، بخشنده، عطا کننده
مؤنث واژۀ بخش، بهره، حصه، نصیب، قسمت
پارچه ایست خوش قماش و لطیف وشی
پسوند متصل به واژه به معنای سردسته و سرپرست شغل مثلاً حکیم باشی، منشی باشی، فراش باشی، آبدارباشی، دهباشی، سردار، سردسته، سرور
بذل مال، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، بذل، اعطا، احسان، عطیّه، جدوا، داشاد، داشات، داشن، دهشت، منحت، داد و دهش، جود، سماحت، فغیاز، برمغاز، بغیاز، صفد، عتق
Forgiveness
прощение
Vergebung
прощення
przebaczenie
perdão
perdono
perdón
pardon
vergeving
การให้อภัย